از مرگ تــــــــــــــــــــــا قیامت

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 76
بازدید کل : 2315
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آمار وبلاگ:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 76
بازدید کل : 2315
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


پست ثابت

 

 

سلام خوش امدید

اینجا وبلاگ گروه  پژوهش  سوم راهنمایی مدرسه نورایمانه ...

و بیشتر مقالات این وبلاگ متعلق به وبسایت تبیان هست....

امیدوارم بتونید از مطالب این وبلاگ استفاده کنید هر مطلبی رو که میخواستید به همون قسمت برید حتما پیداش میکنید ....

ممنون 

نويسنده: mahya تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خطرناک‌ترین نقطه‌ی پل صراط

 خطرناک‌ترین نقطه‌ی پل صراط


 


خطرناک‌ترین نقطه‌ی پل صراط

در قرآن کریم آمده است که در قیامت موقف‌های گوناگونی است که توقف برخی از گنه‌کاران در هر یک از آن‌ها به مقدار هزار سال دنیوی خواهد بود، در این نوشتار می‌خواهیم ببینیم مقصود از آن چیست؟


قبل از هر چیز یادآور می‌شویم که متکلمان اسلامی از مواقف قیامت گاهی به «قنطره»ها و «عقبه»ها تعبیرمی آورند ولی قبل از آنان دو واژه «قنطره» و «عقبه» در آیات قرآن و روایات اسلامی مطرح شده است و متکلمان نیز آن‌ها را در مباحث کلامی خود بکار برده‌اند.

کلمه‌ی «موقف» به معنی محل توقف(ایستگاه و کلمه‌ی «قنطره» به معنی «پل» و واژه‌ی «عقبه» به معنای «گردنه» است).

امیر مۆمنان (علیه‌السلام) در وصایای معروف خود به فرزند گرامیش امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)می‌فرماید:

«وَاعْلَمْ أَنَّ أَمامَکَ عَقَبَةً کَۆُوداً، اَلْمُخِفُّ فِیها أَحْسَنُ حالاً مِنَ الْمُثْقِلِ وَالمُبْطِئُ عَلَیْها أَقْبَحُ حالاً مِنَ الْمُسْرِع وَانّ مَهْبِطَکَ بِها لا مَحالَةَ إِمّا عَلی جَنَّة أَوْ عَلی نار...».([1])

«فرزندم بدان که (پس از مرگ) گردنه‌ی سختی در پیش رو داری، انسان‏های سبک‏بار (از نظر گناه) از افراد سنگین‏بار، وضعیت بهتری دارند، هر کس با تأمل و درنگ از آن عبور کند از آن کسی که با سرعت از آن می‌گذرد، وضع بدتری خواهد داشت پایان گذر از آن (فرودگاه) یا بهشت است و یا دوزخ».

شیخ مفید: عقبه های قیامت همان احکام دینی است که انسان‌ها باید در روز قیامت پاسخگوی آن‌ها باشند ولی هرگز مقصود این نیست که حقیقتاً در سرای دیگر کوه‌ها و گردنه های صعب‌العبوری بر صراط قرار دارد و بندگان موظفند تا از آن‌ها عبور نمایند و خود را به بهشت برسانند، بلکه مقصود از «عقبه»(گردنه) که در قرآن و روایات آمده است، همان دستورات الهی است که از آنجا که رعایت آن‌ها تحمل مشکلات و دشواری‌هایی را همراه دارد از آن‌ها به «عقبه» تعبیر شده است

 

مواقف قیامت از نظر متکلمان اسلامی
برخی از متکلمان اسلامی در مورد این مسئله به اجمال گذشته‌اند و هیچ گونه توضیحی درباره‌ی آن نداده‌اند ولی دو متکلم نامدار شیعه:(شیخ صدوق/ م381) و (شیخ مفید/م413) به تفسیر آن پرداخته و هر یک نظر خاصی را ابراز نموده است و ما در اینجا برای آگاهی خوانندگان دیدگاه آنان را یادآور می‌شویم:

عقبه های قیامت از نظر شیخ صدوق

شیخ صدوق در این مسئله (بسان دیگر مسایل کلامی) بیشتر به ظواهر توجه نموده و حاصل آنچه را که از ظاهر روایات در این باره به دست می‌آید، به عنوان اندیشه کلامی خود ابراز نموده است. وی می‌گوید:

«اعتقاد ما در مورد عقبه‌هایی که بر طریق و راه محشر قرار دارد، این است که هر یک از آن‌ها به نام یکی از فرایض دینی نام‌گذاری شده، و انسان موظف است از آن‌ها عبور نماید، هرگاه به خاطر کارهای نیک و در پرتو رحمت الهی از یکی از آن عقبه‌ها بگذرد به عقبه دیگر می‌رسد که باید از آن نیز عبور نماید، و به این ترتیب باید از همه‌ی موقف‌ها و عقبه‌ها بگذرد و در غیر این صورت به دوزخ سقوط خواهد کرد آنگاه می‌گوید: عقبه های یاد شده همگی بر «صراط» قرار دارند و نام یکی از آن‌ها «ولایت» است که همه‌ی اهل محشر در آنجا بازداشت می‌شوند و در مورد ولایت امامان معصوم (علیهم السلام) مورد سۆال قرار می‌گیرند خطرناک‌ترین عقبه های صراط، عقبه ای است که به نام «مِرْصاد» نام‌گذاری شده است و خداوند به عزت و جلال خود سوگند یاد کرده است که در این «عقبه» ستمگران را بازداشت نماید چنان که می‌فرماید:

(إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ) .([2])

«حقّا که آفریدگار تو در کمینگاه (ستمگران) است».

حضرت علی (علیه‌السلام) نیز به ستمگران هشدار داده می‌فرماید:

«وَلَئِنْ أَمْهَلَ اللّهُ الظّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ أَخْذُهُ وَهَولَهُ بِالْمِرصادِعَلی مَجازِ طَریقِهِ» .([3])

«اگر خداوند به ستمگران مهلت می‌دهد ولی هرگز آنان را رها نخواهد کرد و در کمین گاهی در مسیرشان از آنان انتقام خواهد گرفت».

همان گونه که یادآور شدیم نظریه‌ی مرحوم صدوق در مورد مواقف و عقبه های قیامت در حقیقت تلخیص روایاتی است که در این باره آمده است، وما در اینجا نمونه‌هایی را یادآور می‌شویم:

1. از رسول گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم)روایت شده است که فرمودند: بر روی «صراط» سه «قنطره»(پل) نصب شده است:

الف. قنطره امانت و خویشاوندان.

ب. قنطره نماز.

ج. قنطره عدل الهی.

هرگاه انسان از دو قنطره نخست با موفقیت عبور نماید، در موقف عدل الهی قرار می‌گیرد و از وی درباره‌ی رعایت حقوق دیگران سۆال می‌شود و اگر به کسی ستم نموده است حق عبور از آن به وی داده نمی‌شود تا مجازات گردد.([4])

2. صدوق در ثواب الأعمال از امام صادق (علیه‌السلام) روایت کرده است که در تفسیر آیه‌ی (إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ)فرمودند:

«قَنْطَرةٌ عَلَی الصِّراطِ لا یَجُوزُها عَبْدٌ بِمَظْلَمَة».([5])

3. از ابن عباس روایت شده است که بر جسر (پل) جهنم هفت موقف و بازداشتگاه است، در اولین موقف از توحید سۆال می‌شود اگر عقیده‌ی او در مورد توحید کامل باشد به موقف دوم می‌رسد که درباره‌ی نماز از او سۆال می‌شود هرگاه نماز را صحیح انجام داده است، به بازداشتگاه سوم انتقال داده می‌شود، و در آن از زکات سۆال می‌شود و پس از آن نوبت به روزه خواهد رسید و پس از آن موقف پنجم است که مربوط به حج است و ایستگاه ششم عمره و بالأخره هفتمین بازداشتگاه مربوط به مظالم (حقوق دیگران) است و سرانجام اگر از همین مواقف با موفقیت گذشت وارد بهشت می‌گردد.([6])

همان گونه که ملاحظه می‌شود، ظاهر روایات مزبور و روایات مشابه آن‌ها این است که در قیامت مواقف و قنطره هایی بر روی صراط نصب می‌گردد و در آن مواقف انسان‌ها درباره‌ی هر یک از فرایض دینی مورد سۆال قرار می‌گیرند.

عقبه های قیامت از نظر شیخ مفید

شیخ مفید در مباحث کلامی خود به عقل و داوری‌های آن بیشتر اعتماد می‌نماید و مفاهیم و مسایل کلامی و دینی را بر این اساس تفسیر می‌نماید و در شرح کلام صدوق می‌گوید:

عقبه های قیامت همان احکام دینی است که انسان‌ها باید در روز قیامت پاسخگوی آن‌ها باشند ولی هرگز مقصود این نیست که حقیقتاً در سرای دیگر کوه‌ها و گردنه های صعب‌العبوری بر صراط قرار دارد و بندگان موظفند تا از آن‌ها عبور نمایند و خود را به بهشت برسانند، بلکه مقصود از «عقبه»(گردنه) که در قرآن و روایات آمده است، همان دستورات الهی است که از آنجا که رعایت آن‌ها تحمل مشکلات و دشواری‌هایی را همراه دارد از آن‌ها به «عقبه» تعبیر شده است.([7])

سپس می‌افزاید: التزام به آنچه «حشویه» می‌گویند که روز قیامت، کوه‌هایی با گردنه ای صعب‌العبور آفریده می‌شود و اهل محشر باید از آن‌ها عبور نمایند، ادعایی بدون دلیل است، زیرا نه از نظر دلایل نقلی مطلب روشن و قابل اعتمادی در دست است و نه عقل در این باره قضاوت و حکمی دارد، زیرا آنچه از نظر عقل لازم و قطعی است، این است که بر اساس اصل حکمت الهی به برپایی قیامت حکم قطعی می‌نماید، ولی در مورد خصوصیات یاد شده اگر چه امکان آن را نفی نمی‌کند، ولی هیچ گونه حکمی بر لزوم آن ندارد.([8])

در توضیح کلام مفید یادآور می‌شویم واژه‌ی «عقبه» در قرآن در مورد برخی از فرایض و احکام الهی به کار رفته است چنان که می‌فرماید:

(فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَما أَدْریکَ مَا الْعَقَبَةُ * فَکُّ رَقَبَة * أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْم ذی مَسْغَبَة * یَتیماً ذا مَقْرَبَة * أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَة).([9])

«از گردنه صعب‌العبور به آسانی و به سرعت بالا نرفت و نمی‌دانی که آن گردنه چیست؟ آزاد کردن بنده، یا طعام دادن در روز فقر و تهیدستی به یتیم خویشاوند یا مسکین فوق‌العاده تهیدست و بیچاره».

قرآن کریم در تفهیم معارف عمیق و تعالیم عالی خود از روش تمثیل و تشبیه بهره می‌گیرد، و بدین طریق فهم عمیق‌ترین معارف را برای ذهن‌ها و اندیشه های معمولی آسان می‌سازد.

بررسی آیات تمثیلی قرآن خود بحث جداگانه ای را می‌طلبد که در حوصله‌ی بحث ما نیست.آیه‌ی یاد شده در حقیقت از آیات تمثیلی قرآن است، که واقعیت غیر محسوس را به واقعیت محسوس تشبیه می‌نماید، همه‌ی افراد با کوه و گردنه های صعب‌العبور آن به نوعی آشنایی دارند و دشواری عبور از آن‌ها برای نیل به مقاصد دنیوی برای همگان معروف و معهود است قرآن کریم در این آیات این واقعیت را بیان نموده است که رسیدن به مقاصد عالی اخروی و انسانی نیز در گرو تحمل مشکلات و سختی‌هایی است و راه رسیدن به آن رعایت قوانین الهی است و از آنجا که قوانین دینی با تمایلات مرزنشناس حیوانی تضاد و تصادم دارند، در حقیقت رعایت این قوانین بسان عبور از گردنه های سخت و صعب‌العبور است و هر کس در دنیا به آسانی از این گردنه‌ها بگذرد، یعنی قوانین الهی را کاملاً رعایت نماید در سرای دیگر نیز به آسانی از آن‌ها خواهد گذشت و «محاسبه» برای او سهل و آسان خواهد بود.

شاهد بر این مطلب آیات بعدی است چنان که می‌فرماید:

(ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ * أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ * وَالَّذینَ کَفَرُوا بِ آیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ * عَلَیْهِمْ نارٌ مُۆْصَدَةٌ) .([10])

«سپس از انسان‌هایی می‌باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به صبر و مهربانی سفارش می‌نمایند این گونه افراد در قیامت اهل سعادت و یُمن می‌باشند و آنان که به آیات ما کفر ورزیده‌اند، در سرای دیگر اهل شومی و شقاوتند، آتشی از هر جهت آنان را احاطه خواهد کرد».

در این آیات سرنوشت اخروی انسان‌ها و این که از اهل سعادت و یا شقاوت خواهند بود، نتیجه‌ی عبور آنان از «گردنه‌ها» دانسته شده و گردنه‌ها نیز به آزاد نمودن بردگان، اطعام یتیمان و تهیدستان، سفارش به صبر و مهربانی، در پرتو ایمان به خدا تفسیر شده است بنابراین مقصود از عقبه‌ها، همان ایمان به خدا و احکام الهی است، نه این که در واقع، کوه‌ها و گردنه‌هایی صعب‌العبور در قیامت پدید می‌آیند و به اهل محشر دستور داده می‌شود تا از آن‌ها بگذرند و وارد بهشت گردند بدیهی است آنچه در گذشتن از این نوع گردنه‌ها مۆثر و سودمند است، قدرت و توانایی جسمانی است نه ایمان و اعمال صالح ـ و حال آن که آنچه در قیامت مایه‌ی رسیدن به بهشت می‌باشد ایمان و عمل صالح است و توانایی جسمانی هیچ‌گونه تأثیری در این رابطه ندارند.

بنابراین می‌توان گفت آنچه مُعلّم شیعه (شیخ مفید) در این باره بیان نموده است صحیح‌تر و واقع‌بینانه تر به نظر می‌رسد.([11]).

 

شبکه تخصصی قرآن تبیان

 

--------------------------------------------------------------------------------


[1] . نهج‌البلاغه:صبحی صالح، بخش نامه‌ها و وصایا، شماره‌ی 31.

[2] . فجر/14.

[3] . نهج‌البلاغه: خطبه 71.

[4] . بحارالأنوار،ج7،ص125، روایت 11 وج8، باب 22، روایت 2و9.

[5] . بحار الأنوار،ج8،ص66.

[6] . بحارالأنوار،ج8،ص64.

[7] . بنابراین نباید به ظاهر این گونه تعبیرها جمود ورزید، بلکه این گونه تعبیرها نوعی تشبیه و تمثیل است که برای این که حقایق غیر محسوس برای ذهن‌های ابتدایی قابل درک باشد مورد استفاده قرار می‌گیرند.

[8] . بحارالأنوار،ج7،ص129.

[9] . بلد/11 ـ 16.

[10] . بلد/17 ـ 20.

[11] . منشور جاوید، ج9، ص 309 ـ 316.

 

نويسنده: mahya تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

وقایع شب اول قبر

 وقایع شب اول قبر

آرزوی مرگ

مقدمه 

 

قَالَ النَّبِیُّ ص النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا: مردم در خوابند هنگامی که مردند بیدار می شوند (بحار الأنوار ،ج‏50 ،134. مجموعه ورام ،ج 1 ،ص 145) .

عالم قبر آخرین منزل دنیا و اولین منزل آخرت است که هرگز از آن به سمت دنیا بازگشتی نیست. با آغاز مرگ و ورود به قبر ،کار دینداری و تکالیف الهی به پایان می رسد، شک و تردید برطرف می شود و ایمان به حقایق آخرت کامل می شود اما این ایمان دیگر هیچ سودی نخواهد داشت. ایمان زمانی ارزشمند است که ایمان به غیب باشد وقتی همه چیز آشکار شد و انسان بدون اختیار، تسلیم قدرت الهی شد، ایمان دیگر ارزشی ندارد. دیگر چیزی به اعمال صالح اضافه نمی شود؛  مگر آنکه خود، باقیات صالحات بجا گذاشته باشد یا اینکه بازماندگان چیزی برایش  بفرستند. گناهی نیز از گناهانش کم نمی شود؛ مگر آنکه اثر اعمال صالح خودش در دنیا هنوز باقی باشد و بتواند کفاره گناهی را تحمل کند یا آنکه کسی برایش استغفار و طلب بخشش نماید. بنابراین عالم قبر همواره با عذاب حسرت عجین است. حسرت باور نکردن و ایمان نیاوردن. حسرت فرصت های از دست رفته . حسرت اعمال به ریا آلوده شده و ... .  

 

شب اول قبر

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضِیقِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْر.  (مكارم الأخلاق،قسمتی از دعای هر صبح وشام از امام صادق  ص 279) خداوندا از عذاب قبر و تنگى و فشار قبر بتو پناه میبرم .

به محض ورود میت به قبر ، شب اول قبر آغاز می شود .که ممکن است تحمل همان سختی های اولیه ، جهت آشنایی با جهان آخرت ، پذیرفتن حقایق هولناکی چون حساب و کتاب ،نکیر و منکر ،برزخ و قیامت و... باشد.لذا سخت ترین شبی است که میت تجربه می کند و گریزی از آن نیست اما چون به شدت متاثر از اعمال و نیات افراد است ،می توان کیفیت آن را به دست خود تغییر داد و از وحشت و فشار آن کاست و بزرگانی چون ائمه معصومین را به فریادرسی طلبید. لذا هر چند شب اول قبر حتی برای مومن هم سخت است اما با وجود فرشته های الهی و اعمال نیک خود مومن و حضرات معصومین ، می تواند برای مومن بسیار آسانتر و بلکه غیر قابل مقایسه با شب اول قبر کافر و فاسق باشد.

 

نکیر و منکر

 

 

سوالات نکیر و منکر از مهمترین حوادث شب اول قبرند. بنابر روایاتی که در حد تواترند ، این دو فرشته( که هیبت زیادی داشته و موجب رعب میت می شوند) ماموران خداوند برای بررسی اعتقادات شخص تازه ‌در گذشته هستند. در برخی روایات از این دو فرشته به «دو نگهبان قبر» تعبیر شده است. نکیر و منکر در شب اول قبر وارد می شوند. یکی در جانب راست و دیگری در جانب چپ متوفی قرار می گیرد و شروع به پرسیدن سوالاتی از او می کنند.

این سوالات راجع به اعتقادات مهم، همچون خدایت کیست. پیامبر و امامت کیست. و جوانیت را در  چه راهی صرف کردی می باشد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ الْعَبْدَ  إِذَا دَخَلَ حُفْرَتَهُ یَأْتِیهِ مَلَكَانِ:اَحَدُهُمَا مُنْكَرٌ وَ الْآخَرُ نَكِیرٌ، فَأَوَّلُ مَا یَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ وَ عَنْ نَبِیِّهِ وَ عَنْ وَلِیِّهِ، فَإِنْ أَجَابَ نَجَا، وَ إِنْ تَحَیَّرَ عَذَّبَاه»،(كشف المحجة لثمرة المهجة، ص: 273) رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده است: همانا بنده هنگامى كه داخل قبر خود شود دو ملك نزد او حاضر شوند (یكى منكر و دیگرى نكیر است) و اول چیزى كه از وى سؤال كنند (از پروردگار، و پیغمبر، و امام او سؤال نمایند) پس اگر جواب دهد نجات یافته است، و اگر متحیر بماند و جواب نگوید عذابش نمایند.

پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- سؤال كردند، فرمود: نماز از واجبات دین است ...شفیع نزد ملك الموت، و مونس قبر و فرش زیر پهلو است. جواب نكیر و منكر است

از امام صادق(علیه السلام) نقل است که:  چون در قبر خود داخل شود دو فرشته قبر (نكیر و منكر) نزد او آیند در حالى كه موهاى خود را به زمین می كشند و با پاهاى خود زمین را می شكافند، صداى ایشان مانند صداى سخت رعد و چشمهایشان مانند برق خیره‏كننده چشم است و به او می گویند: كیست پروردگار تو و چیست دین تو و كیست پیغمبر تو؟ می گوید: خدا پروردگار من و اسلام دین من و محمد (ص) پیغمبر من است، پس به او می گویند خداوند تو را در آنچه كه دوست می دارى و به آن راضى و خشنودى ،ثابت و استوار گرداند. (طرائف الحكم یا اندرزهاى ممتازترجمه‏ج‏2،152 )

فرشته

نیز در خبرست آن شب كه مرده را در گور نهاده باشند منكر و نكیر علیهما السّلام مى‏آیند بر روى سیاه و چشمهاى أزرق ، و به دندان پیشین زمین می درند، و همچون رعد می غرّند، و از هر دو چشمانشان آتش می جهد، اگر مرده مؤمن و طاعتكار بود عقل و هوشش بجاى بماند و به جواب و حجّت ، ایشان را دفع كند و قبر وى باغی گردد از باغ‏هاى بهشت، و اگر کافر و فاسق باشد در ماند و  قبرش گودالى گردد از گودالهای‏هاى دوزخ. (شهاب الأخبار با ترجمه،متن،80 ،الباب الاول)‏

تعابیری همچون « شرّ نکیر و منکر » یا « هول نکیر و منکر » که در روایات آمده است، به دلیل ترس و اضطرابی است که با دیدن این دو فرشته، به سراغ میت می‌آید؛ از این رو خواندن سوره ملک، برای خلاصی از ترس و وحشت پس از مرگ سفارش شده است؛ در برخی دعاها نیز خلاصی از این مرحله دشوار طلب شده است.

همچنین به نزدیکان میت سفارش شده است که پس از خاکسپاری، میت را تنها نگذارند و با تلقین به او، در پاسخ دادن به سئوالات نکیر و منکر یاری‌اش کنند). اصول کافی،‌ باب المسأله فی القبر  2/ 634 و 3/201 )

البته در برخی روایات نقل است که سوال قبر مخصوص همه نیست بلکه فقط از کسانی که دارای ایمان محض یا کفر محض هستندسوال می شود  و حساب و کتاب بقیه موکول به روز قیامت است .

لَا یُسْأَلُ فِی الْقَبْرِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً وَ الْآخَرُونَ یُلْهَوْنَ عَنْهُم( الكافی، ج‏3، 235)

در قبر سوال نمی شود مگر از کسانی که ایمان خالص یا کفر خالص دارند و از افراد دیگر صرف نظر می شود.

این روایت به صورتهای دیگر نیز از ائمه معصومین نقل شده است. ابوبکر حضرمی می گوید از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: من المسئولون فی قبورهم: از چه کسانی در قبرهایشان سوال می شود فرمود: از کسانی که ایمان خالص یا کفر خالص دارند. (فروع کافی ،ج2،ص 237)

به دلیل تناقضی که این روایات با دسته ای دیگر از روایات مربوط به عمومیت سوال نکیر و منکر دارند، بعضی از علما معتقدند که سوالهای خاص(بررسی دقیق اعمال) مربوط به مومن محض و کافر محض است و از دیگران فقط راجع به کلیات سوال می شود و از جزئیات در قبر پرسیده نمی شوند.(عالم برزخ در چند قدمی ما: محمد محمدی اشتهاردی، ص109)

شاید به دلیل همین حساب و کتاب است که برخی روز قیامت بی حساب و معطلی وارد بهشت یا جهنم می شوند اما بقیه باید اعمالشان به دقت مورد محاسبه قرار گیرد.

برای نجات از عذاب نکیر و منکر و آسان شدن پاسخ گویی برخی از اعمال معرفی شده اند اعمالی که بیشتر مورد تاکید قرار گرفته اند عبارتند از :

 

نماز 

 

(2) ضمرة بن حبیب گوید راجع به نماز از پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- سؤال كردند، فرمود: نماز از واجبات دین است ...شفیع نزد ملك الموت، و مونس قبر و فرش زیر پهلو است. جواب نكیر و منكر است.(نصحایح ،369، نماز بیست و نه خاصیت دارد ... )

 

نماز شب

 

و امام صادق علیه السّلام از پدرانش از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل كردند كه: نماز شب باعث خشنودى خدا و دوستى فرشتگان مى‏گردد و... جواب منكر و نكیر و مونس و زائر او در قبر مى‏گردد.

 

روزه ماه شعبان

 

هر كس نُه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد منكر و نكیر به هنگام سؤال، با وى مهربان و با عطوفت خواهند بود.( ثواب الاعمال وعقاب الاعمال ،شیخ صدوق ،ص82)

 

دوستی وپیروی از حضرت علی علیه السلام

 

 

هر كس على را دوست بدارد خداوند ... ترس منكر و نكیر را از او دور مى‏گرداند و قبرش را روشن مى‏سازد و چهره‏اش را نورانى مى‏نماید. (الإیمان و الكفر بحار الانوار،ج‏1،254)   

نويسنده: mahya تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ترسیمی از زندگی برزخی

 تهیه و تنظیم از :

واحد پاسخ به سوالات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم

آیا در برزخ خواب هست؟

در برزخ خواب به معنای دنیوی آن وجود ندارد ولی اگر عالم برزخ را با قیامت مقایسه کنیم یک نوع خواب است و فقط قیامت بیداری محض و هوشیاری خالص است در سوره کهف آیه 19 قرآن مجید می‌فرماید: هنگامی که قیامت برپا می‌شود و با نفخ صور اول همگی می‌میرند و با صور دوم زنده می‌شوند وقتی ملائکه از مدت اقامت در برزخ از آنها می‌پرسند: چه مقدار در عالم برزخ اقامت نمودید؟ می‌گویند: گویا یک روز یا نصف روز در آنجا مقیم بودیم بنابراین اگر با دیدگاه عمیقی نگاه کنیم تمام عالم برزخ نسبت به قیامت خواب است ولی روایات آمده که بعضی از ارواح ضعیف و مستضعف که نه از عذاب برزخ برخوردارند و نه از نعمتهای آن بهره‌مندند در عالم برزخ به صورت انسان خوابیده بسر می‌برند و از برزخ جز یک ترسیم خواب آلودی بیش ندارند.(7)

مقدمه

حیات پس از مرگ از مشکل‌ترین مسایل بشری و از مهمترین حوایج تاریخی انسانهاست. بشر از دیر زمان تلاش کرده تا سرنوشت پس از مرگ خویش را در یابد و پاسخی روشن به حسن کنجکاوی خود از فرجام کار جهان بدهد. سووالاتی که از اعماق روح بشری سرچشمه می‌گیرد همواره ذهن انسان را به خود مشغول کرده که آیا پس از مرگ شعله زندگی خاموش می‌شود و یا حیات با شکوهتری آغاز می‌گردد؟ فیلسوفان و متفکران غیر مذهبی پاسخ قانع کننده به انسان نداده‌اند و البته تا حدودی عذرشان موجه است.
انسانی که در محدوده عالم ماده زندگی می‌کند نمی‌تواند عالم پس از مرگ را دریافت نماید اما فیلسوفان الهی به کمک وحی و دستیاری علم و عقل معقول‌ترین پاسخ را به پرسشهای انسانها داده‌اند که وجدان و سرشت بشر و عقل و منطق آن را تأیید می‌کند. از دیدگاه آنها مرگ هر چه باشد پایان زندگی بشر نیست بکله آغاز مهمترین حوادث و رویدادهاست که اولین گردنه آن زندگی برزخی آدمی است.
در این بحث نخست باید دید برزخ چیست؟ سپس به نوع زندگی برزخی و دیدگاههای مختلف پرداخت.

برزخ از نظر فرهنگ لغت

برزخ همان‌طوری که از نامش پیداست به معنی حایل و حد فاصل بین دو چیز است در مفردات راغب چنین آمده است که البرزخ الحاجز و الحدبین الشیئین فاصله و حد بین دو چیز را برزخ گویند. در قاموس قرآن نیز برزخ واسطه و حایل میان دو چیز معنی شده است و کلمه برزخ فقط یک بار استعمال شده است. هر چند در باره برزخ به تعبیرات مختلف و شکلهای گوناگون سخن گفته شده است و در مورد یاد شده کلمه برزخ به معنای فاصله بین دنیا و قیامت بکار رفته شده است و علت نامیدن این دوران زمانی به برزخ وجود همین آیه شریفه است که می‌فرماید حتّی اِذا جاءَ اَحدهْمْ الْموًتُ قالَ رُبِّ ارًجِعْونِ لَعلّی اَعًمُلُ صالِحاً فیما ترکت کلاّ اِنّهاکَلِمُه هْو قائِلُها و مِنً وُرائِهِمً بُرًزَخٌ اِلی یُوًمِ یْبًعُثُون.(1)
آنگاه که یکی از آنها را مرگ فرا رسد گویند پروردگارا مرا باز گردان، باشد که کار شایسته‌ای در تدارک گذشته خود بجا آورم به او خطاب می‌شود که هرگز چنین نخواهد شد این سخنی است که او گوینده آن است و از حین مرگ تا روزی که بر انگیخته شوند برزخ و فاصله‌ای است.
در نهج البلاغه هم لفظ برزخ دو بار استعمال شده است.
1ـ سُلَکْوا فِی بْطُونِ الْبُرزَخِ در درون قبرها خزیدند (2)
2ـ فَکَأَ نَما اطَّلَعْوا غُیْوبُ أَهًلِ الْبُرًزَخِ فِی طُولِ الاْقامُهِ فِیهِ بندگان خوب خدا (اهل ذکر) جهان برزخیان را می‌نگرند و اقامت طولانی آنجا را مشاهده می‌کنند.(3)
در روایتی امام صادق (ع) عالم برزخ را چنین معرفی کرده است: البرخ القبر و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الاخره برزخ قبر است و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است (4) بنابراین در اصطلاح قرآن و روایات اولیاء دین به حد فاصل بین زندگی دنیا و حیات جاودان عالم برزخ گفته می‌شود.

ترسیمی از زندگی برزخی

بسیاری از افراد علاقه دارند که از زندگی انسان در برزخ و حقیقت این عالم آگاهی کامل بدست آورند ولی باید توجه داشت که آگاهی کامل از جهان برزخ برای ما امکان پذیر نیست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نمی‌تواند به کیفیت آن پی ببرد. به قول یکی از بزرگان عالم برزخ نسبت به این دنیا مانند همین دنیا نسبت به شکم مادر است اگر به بچه در شکم مادر بگویند در ورای این محل تو عالمی است که بسیار بزرگتر از شکم مادر است نمی‌تواند ادارک کند و بفهمد (5) با این حال می‌توان صورتی ناقص و شبحی مبهم از آن جهان را ترسیم کرد از این رو بدن برزخی و عذاب و نعمتهای آنجا را به لذت و یا نعمتهای موقع خواب تشبیه کرده‌اند اگر آن چه را در جهان رویا و در عالم تصور از خود مشاهده می‌کنیم با واقعیتی بیشتر و حقیقتی روشن‌تر تجلی کند باید نام آن را زندگی برزخی بگذاریم. موجوداتی که در عالم برزخ هستند ماده ندارند اما شکل و صورت و حد دارند. آنجا عالم مجردات است لکن به صراحت آخرت هم نیست در جهان برزخ آثار ماده مثل گرمی و سردی و شیرینی و تلخی و شادمانی و غمگینی وجود دارد هر چند خود ماده وجود ندارد. بدن ما در برزخ بدن مثالی است. یعنی از لحاظ شکل به عین همین بدن است ولی دیگر جسم و ماده نیست بلکه لطیف است.

عالم برزخ از دیدگاه عمیق

همان طوری که در عالم ارواح از ماده و آثار ماده خبری نیست در جهان برزخ هم که حدفاصل بین دنیا و آخرت است ماده در کار نیست ولی بعضی از آثار ماده مانند شکل و کمیت و مکان را دارا می‌باشد برای توضیح بیشتر باید گفت: ماده جوهری است که صورتهای مختلف جسمانی را می‌پذیرد و مانند آب و خاک و ستاره و ماه و انسان و حیوان ولی موجود مجرد از همه عوارض ماده برکنار می‌باشد موجوداتی که در عالم برزخ هستند ماده ندارند ولی شکل و صورت و اندازه و رنگ و بو دارند و مکان و زمان را اشغال می‌کنند. خوشحالی و ناراحتی و عذاب و لذت مادی و معنوی دارند و گاهی عالم برزخ را عالم خیال نیز می‌گویند یعنی عالمی که در آنجا شکل و صورت و خصوصیات صورت محسوب وجود دارد ولی ماده ندارد البته صورتهایی که در آنجا وجود دارد به مراتب از موجوداتی که در عالم ماده و دنیا وجود دارد، قوی‌تر و حرکت آنها سریع‌تر می‌باشد و حتی غم و اندوه و سرورشان نیز شدیدتر می‌باشد چون ماده به نوبه خود مانع ظهور بیشتر این خصوصیات است ولی عالم برزخ چون از ماده و مادیات خالی است لذا این آثار در آنجا تجلی بیشتری دارد، برای توضیح مطلب مثالی می‌زنیم. همه افراد بشر بدنی دارند که از هر جهت محدود و مشخص می‌باشد و یک سلسله نیروهای باطنی دارند مثل حافظه و تفکر و قوه واهمه و تخیل که با این قوای باطنی کارهای عجیبی انجام می‌دهیم فی المثل در اندک زمانی ساختمان یک صد طبقه در ذهن خودمان می‌سازیم و سپس خرابش می‌کنیم یا در یک لحظه از شرق به غرب می‌رویم و در کوتاه مدت کارهای دراز مدت انجام می‌دهیم پس قلمرو ذهن ما به کمک قوای درونی نسبت به کالبد مادی و قوای طبیعی ما چقدر گسترده‌تر و بزرگتر است و به همین میزان عالم برزخ نسبت به دنیا وسعت و عظمت دارد. آن چه در دنیا در عالم خواب مشاهده می‌کنیم فقط نمونه‌ای است از عالم برزخ نه خود برزخ برای این که برزخ به قدری وسیع و دقیق و لطیف است که از دست انداز قدرت حواس ظاهری ما خارج می‌باشد، به طوری که با قوای ظاهری قابل لمس و رویت نیست به همین جهت حقایق برزخی نمی‌تواند در آینه ماده منعکس شود بلکه عالم ماده آن چه از برزخ نشان می‌دهد به قدر ظرفیت و استعداد ماده می‌باشد. همان گونه که آثار قیامت نیز در آینه برزخ در صورت مثالی دیده نمی‌شود و آن چه در برزخ از واقعیات قیامت انعکاس می‌یابد به اندازه استعداد و فراخور گنجایش خود اوست و به همین جهت در قیامت ادراکات به مراتب قوی‌تر و وسیع‌تر است.(6)

آیا برزخ جنبه همگانی دارد؟

آیا تمام کسانی که از دنیا می‌روند و به جهان برزخ منتقل می‌شوند همه حیات آگاهانه دارند؟ یا گروهی همانند کسانی که به خواب فرو می‌روند حیات برزخیشان ناآگاهانه است و گویی در قیامت از خواب بیدار می‌شوند و هزاران سال را ساعتی می‌پندارند؟ از آیه 55 سوره روم معنای دوم استفاده می‌شود که فرموده است: یُوم تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ مالَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ روزی که قیامت برپا می‌شود گناهکاران سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی توقف نکرده‌اند. البته این معنی در صورتی است که آیه را به معنی ناچیز بودن عالم دنیا یا عالم برزخ در برابر قیامت تفسیر نکنیم ولی بعضی از آیاتی که به مساله برزخ اشاره می‌کند مثل آیه 100 سوره مومنون مطلق و عام است که می‌فرماید: «من وارئهم برزخ الی یوم یبعثون» و از روایات فشار قبر هم استفاده می‌شود که عمومیت دارد و همه به استثنای بعضی از اولیاء الله به آن گرفتار می‌شوند و سووال قبر گرچه در روایات برای دو گروه ذکر شده کسانی که دارای ایمان خالص و یا کفر خالص‌اند و بقیه به حال خود رها می‌شوند اما تعبیر «یلهی عنهم» مفهومش این نیست که آنها برزخ ندارند بلکه سووال قبر در باره آنها نیست.(8)

پاسخ به یک شبهه

برای بعضی شبهه‌ای ایجاد شده و شاید بخاطر آن جسم مثالی را انکار کرده‌اند و آن شبهه عبارت است از این که اعتقاد به وجود جسم مثالی موجب اعتقا به مساله تناسخ خواهد شد زیرا تناسخ چیزی جز این نیست که روح واحد منتقل به جسمهای متعدد گردد.
پاسخ این شبهه این است که اگر قالب مثالی را در باطن این بدن عنصری بدانیم انتقال به بدن دیگری مطرح نخواهد بود و جایی برای سوال تناسخ باقی نمی‌ماند.
به علاوه شیخ بهایی می‌گوید: تناسخ که تمام مسلمانان اتفاق بر بطلان آن دارند این است که ارواح بعد از خراب و ویرانی بدن منتقل به بدنها و اجسام دیگری در همین عالم دنیا شوند اما اعتقاد به تعلق ارواح بعد از خراب و ویرانی بدن منتقل به بدنها و اجسام دیگری در همین عالم دنیا شوند اما اعتقاد به تعلق ارواح در عالم برزخ به اجسام مثالی تا پایان مدت برزخ و سپس انتقال به بدنهای نخستین در قیامت هیچگونه ربطی به مسئله تناسخ ندارد،(9) از این رو نظریه تناسخ منافی با اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و ائمه طاهرین صریحاً آن را کفر خوانده‌اند امام رضا (ع) می‌فرماید: کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خدای تعالی کافر شده و بهشت و دوزخ را دروغ تلقی نموده است.
روایات اسلامی با صراحت از جسم مثالی خبر می‌دهد و آن را تایی می‌کند. از آن جمله روایت معتبری از امام صادق (ع) است که در پاسخ به سوال یکی از یارانش که گفته بود عده‌ای معتقدند که ارواح مومنین در چنیه‌دان پرندگان سبز رنگی در اطراف عرش قرار می‌گیرند امام فرمود: نه چنین نیست مومن گرامی‌تر است نزد خدا از این که روحش را در چینه دان پرنده‌ای قرار دهد بلکه ارواح در بدنهایی شبیه بدنهای سابق خواهند بود. (10)
در حدیث دیگری از همان حضرت می‌خوانیم: هنگامی که خداوند روح مومن را قبض می‌کند او را در قالبی همچون قالبش در دنیا قرار می‌دهد.(11)
بنابراین هم عذاب و فشار قبر و هم شادی و نعمت همه با قالب مثالی و بدن سبک صورت می‌گیرد و لذا اگر مرده‌ای را بسوزانند و خاکسترش را به باد دهند و اصلاً برای او قبری نباشد و یا مرده‌ای را درنده‌ای بخورد و یا به دریا بیندازند باز هم فشار و عذاب یا شادی در قبر واقعی که همان جایگاه روح در قالب مثالی است خواهد داشت چون لذت و شادی مربوط به روح است آن هم با بدن سبک و لطیف و هر رفتاری که با بدن سنگین شود کاری به آن بدن سبک ندارد بنابراین زندگی عالم برزخ مانند زندگی در عالم خواب است برای بدن سنگینی که به خواب رفته اگر انواع رختخوابهای نرم و گرم و لطیف آماده شود باز ممکن است آن شخص خوابیده در عالم خواب شدیدترین ناگواریها را بچشد ولی ما که آن بدن سنگین او را مشاهده می‌کنیم خیال می‌کنیم آرام است البته این مسئله مربوط به عالم برزخ است و حساب قیامت از حساب برزخ جداست در آنجا انسانها مجدداً بدن آنها در قبر ساخته و پرداخته و استخوانهای پوسیده و پخش شده جمع می‌شوند و انسان با بدن سنگین خود مبعوث خواهند شد.

مکان برزخی

مکان عالم برزخ کجاست؟ آیا در زمین است یا آسمان؟ در پاسخ می‌گوییم عالم برزخ در ملکوت همین دنیاست یعنی حقیقت و باطن دنیاست زیرا این عالم دو روی دارد یک طرف برونی و دیگر طرف درونی همانطوری که بدن انسان نیز دو رو و جنبه دارد یکی جنبه ظاهری که هیکل آدمی است و دیگری جنبه باطنی که همان بدن مثالی و روح حیوانی است وقتی چشم و گوش ظاهری انسان بسته شد از طریق چشم و گوش باطنی می‌تواند حقایق عالم برزخ را مشاهده نماید مثل موقعی که شخص خواب است با این که حواس او از کار افتاده اما باز هم می‌بیند و می‌شنود سپس عالم برزخ در همین دنیاست اما در روایات زیادی وارد شده که ارواح مومنین در وادی السلام جمع می‌شوند که سرزمینی است در نجف اشرف که وادی ولایت است در پشت کوفه چون قبل از دفن جسد مطهر علی (ع) در نجف اشرف شهری نبوده است بلکه بیابانی بوده یک فرسنگ از کوفه دورتر لذا نجف را ظَهر کوفه می‌گویند. حبه می‌گوید: من با امیر المومنین (ع) به سوی ظَهر کوفه از کوفه خارج شدیم حضرت در قبرستان وادی السلام توقف نمود همانند کسی که در مقابل مردمی برای مکالمه ایستاده است من نیز با قیام آن حضرت ایستادم تا خسته شدم ناچار نشستم مدتی گذشت و دوباره بپا خاستم و آنقدر ایستادم که مثل بار اول دچار خستگی شدم مجدداً نشستم پس از مدتی برخاستم عبا را از دوش گرفتم و به علی (ع) عرض کردم من از این هم سر پا ایستادن بر شما می‌ترسم ساعتی استراحت کنید و عبای خود را گستردم تا حضرت بنشیند حضرت فرمود: ای حبه این قیام و توقف من چیزی جز تکلم و انس با مومن نبود عرض کردم: آیا مردگان هم با یکدیگر تکلم و انس و الفت دارند؟ فرمود بلی اگر پرده در جلو دیدگان تو برداشته شود آنها را می‌بینی که حلقه حلقه نشسته و با عمامه خود یا چیز دیگری پشت و ساقه‌های پای خود را به هم بسته و بدین طریق نشسته و گفتگو دارند عرض کردم آیا آنها اجسامی هستند یا ارواحی؟ حضرت فرمود: بلکه ارواح هستند و هیچ مومنی در سرزمینی نمی‌میرد مگر آنکه به روح او گفته می‌شود که به وادی السلام ملحق شود و وادی السلام بقعه‌ای از بهشت عدن است (12) چنین برداشت می‌شود که هر چیزی حتی ساختمانها و انسانها و حیوانها یک صورت ظاهری و مادی دارند و یک صورت باطنی و ملکوتی مکه‌ای که انسان زیارت می‌کند صورت برزخی کعبه است که مادی نیست ولی صورتش عین مکه است.
و در بعضی روایات آمده است که در وادی ”برهوت“ روح هر کافری قرار دارد حتی در بعضی از روایات دارد که روح بعضی از مردگان به وادی السلام منتقل می‌شود وقتی سوال از آشنایی می‌کنند وی می‌گوید قبل از من مرده است معلوم می‌شود به برهوت برده‌اند.
در حدیثی هنگامی که از ارواح مومنین از حضرت صادق (ع) سوال شد امام فرمودند: آنها در حجره‌هایی از بهشت برزخی از طعام و شراب آن متنعم می‌شوند و می‌گویند پروردگارا قیامت را برای ما بر پا کن و وعده‌هایی را که به ما داده‌ای وفا نما (13) چون نعمت‌های برزخی محدود و اصولاً حیات برزخی شایسته اقامت دائمی نمی‌باشد بدیهی است که مومنین در وادی السلام در التذاذ و مسرت بسر می‌برند و در انتظار فرا رسیدن روز قیامت هستند اما کفار که دستشان از علم و معرفت کوتاه است در خشکزار برهوت اجتماع دارند و گذشت زمان برای آنها سخت و ناگوار است و از قیام قیامت هراسان‌اند از این جهت در روایات می‌خوانیم که گناهکاران همین که عذاب برزخ را مشاهده می‌کنند می‌گویند ربنا لا تقم لنا الساعه خدایا قیامت را برای ما بر پا مکن (14) چون می‌دانند این عذاب موقت و گاه و بیگاه به مراتب آسان‌تر است از عذاب دائمی و سوزان جهنم.
و از برخی آیات استفاده می‌شود که مکان بهشت و جهنم برزخی در روی همین زمین است مثلاً در آیه‌ای آمده است که: النّارْ یْعًرُضُونُ عُلَیًها غُدْواً وُ عُشِیاً عذاب ناراحت کننده آتش هر بامداد و شامگاه بر فرعونیان عرضه می‌شود (15) انسان در عالم خواب صورت دارد وزن و سنگینی ندارد و عالمی که در آن حرکت می‌کند از این سنخ است لذا از بالای بلندی سقوط می‌کند به زمین نمی‌خورد و یا گاهی مانند فرشته سبکبال در فضا پرواز می‌کند اوج و حضیض دارد به دورترین نقاط سفر می‌کند در تفسیر آیه فوق امام صادق (ع) می‌فرماید: این در دنیا قبل از روز قیامت است زیرا آتش قیامت صبح و شام ندارد سپس فرمود: اگر آنها در قیامت تنها صبح و شام در آتش دوزخ عذاب شوند در میان این دو باید سعادتمند باشند چنین نیست این مربوط به برزخ است پیش از روز قیامت (16) و شب و روز و صبح و عصر آنها به مناسب صبح و شام دنیاست در مورد نعمت هم می‌فرماید: و لهم رزقهم فیها بکره و عشیا روزی آنها بدون هیچ گونه رنجی شب و روز به آنها می‌رسد (17) از بامداد و شامگاه فهمیده می‌شود که برزخ در روی زمین است بنابراین زندگی برزخی به تناسب روح و جسم برزخی ظهور پیدا می‌کند مادامی که انسان در قالب جسم مادی است زندگی او در دنیاست به مجرد این که جسم را از دست داد زندگی برزخی او شروع می‌شود.

دلیل عقلی بر وجود برزخ

از جمله دلایل عقلبی بر وجود برزخ قاعده تکامل است که عالم همواره رو به کمال می‌رود و این مسیر را تا ابد ادامه خواهد داد و این قانون مطابق حکمت و مشیت الهی است بعد از عالم دنیا عالمی است که به مراتب کاملتر از این عالم است ولی نسبت به آخرت از کمال کمتری برخوردار است.
به عبارت دیگر نکته اصلی این است که تا انسان دوران تکامل برزخ را سپری نکند ورود به عالم دیگر برای او میسر نیست در برزخ باید ساخته و پرداخته شود تا آمادگی حضور در قیامت را پیدا کند جنین اگر در رحم مادر آمادگی جسمی و روحی پیدا نکند نمی‌تواند وارد صحنه طبیعت شود انسان هم برای نیل به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی جسم و روح مناسب با ابدیت را احراز نماید. (18)

دلیل تجربی بر وجود برزخ

1ـ ارتباط با ارواح یا اسپرتیسیم 2ـ خوابهای مغناطیسی 3ـ اعمال حیرت انگیز مرتاضان 4ـ انتقال فکر هر یک از این موضوعات دلالت می‌کنند که روح استقلال دارد و با مرگ از بدن از بین نمی‌رود بلکه به مجرد مرگ به بدن لطیف‌تر تعلق می‌گیرد که بخاطر پرهیز از اطاله کلام از توضیح موارد مذکور خودداری می‌کنیم و خوانندگان را به مطالعه کتابهای معاد انسان و جهان اثر استاد سبحانی و معاد از دیدگاه عقل و فلسفه نوشته استاد محمد باقر شریعتی سبزواری ارجاع می‌دهیم در هر حال احضار ارواح مردگان آیا دلیل بر بقای روح نیست و همچنین خوابهای مغناطیسی و تکلم خارق العاده مرتاضان از استقلال و بقای روح حکایت می‌کند دلیلی نداریم که با مرگ جسم روح بمیرد.

دلیل نقلی بر وجود برزخ

آیاتی که دلالت بر وجود برزخ دارند دو دسته‌اند:
گروه یکم: 1ـ در تنها آیه‌ای که فاصله میان مرگ و قیامت را برزخ خوانده است تصریح شده که انسان پس از مرگ دارای نوعی حیات است که تقاضای بازگشت می‌کند و اظهار پشیمانی و ندامت می‌نماید ولی درخواست او قبول نمی‌شود و در پایان می‌فرماید: وُ مِن‌ّ وُرائِهِمً بُرًزَخٌ اِلی یُوًمِ یْبًعُثُونُ از آن لحظه به بعد تا روز قیامت عالم برزخ است. (19)
گروه دوم: آیاتی است که لفظ برزخ در آنها نیست ولی بازگو کننده حیات پس از مرگ می‌باشند که این آیات بر چهار قسم است: یکم آیاتی که گفتگوی انسانهای فاسد با فرشتگان الهی را یاد می‌کند و آنها از اعمال خود در روی زمین احساس شرمندگی می‌کنند مثل این که می‌فرماید آنان که هنگام مرگ بر خود ظلم و ستم روا داشتند فرشتگان از آنها می‌پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ می‌دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم فرشتگان گویند آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن سفر کنید از آنها عذر نپذیرند مأوای ایشان جهنم است (20) این مذاکرات متعلق به عالم برزخ است و برهانی محکم بر وجود برزخ می‌باشد.
2ـ آیاتی که گفتگوی انسانهای صالح را با فرشتگان الهی بازگو می‌کند و فرشتگان آنان را داخل بهشت برزخی می‌کنند مثل آیه شریفه که می‌فرماید: هنگامی که فرشتگان پاکیزه از شرک، متقین را قبض روح می‌کنند به آنها می‌گویند که سلام بر شما به موجب اعمال نیکویی که انجام داده‌اید اکنون به بهشت در آیید.(21)
در این آیه سخن از استقبال ملائکه از انسانهای پاک و با تقوا در عالم برزخ است آیه دیگر که گویاتر است مربوط به داستان رفتن نماینده انبیاء برای هدایت مردم به نطاکیه است که مردم دعوت او را نمی‌پذیرند و این نماینده پس از درگیری شهید می‌شود قرآن می‌فرماید: قِیلَ ادًخُلِ الْجُنُّهُ قالَ یا لَیًثَ قُوًمِی یُعًلَمْونُ بِما غَفَرُلِی رُبی وُ جُعُلَنِی مِنُ الْمْکَرُمِینُ به این مرد با ایمان گفته شد داخل بهشت شود در جواب گفت ای کاش قوم من از این نعمت بزرگ آگاه بودند که خداوند چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد.(22)
3ـ آیاتی که از حیات انسانهای با سعادت و نیکوکار و پاداش آنها یاد شده است مثل آنچه در مورد شهیدان نازل شده است: وُ لا تَحًسُبُنُّ الَّذِینُ قُتِلُوا فِی سُبِیل اللهُ اَمًواتاً بُلْ اَحًیاءُ عِنْدُ رُبِّهِمً یْرًزَقْونُ فَرِحِینُ بِما آتیهْمْ اللهُ مِنً فَضْلِهِ وُ یُسًتَبًشِرْونُ بِالَّذِینُ لَمً یْلْحِقُوا بِهِمً مِنً خَلْفِهِمً اَلاّ خَوًف عُلَیًهِمً وُلا هْم یُحًزَنُونُ گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه نزد پروردگار خویش زنده‌اند و روزی داده می‌شوند به سبب آنچه خدا از فضل و رحمت خویش به آنها عنایت کرده شادمانند و به دوستان خود که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ ترس و اندوهی نداشته باشید.(23)
4ـ آیاتی که از حیات انسانهای فاسد و عذاب و رنج آنها یاد شده است مثل آیه‌ای که می‌فرماید: مِما خَطِیئاتِهِمً اُغْرِقُوا فُأُدًخِلُوا ناراً بواسطه گناهانی که قوم نوح کردند غرق دریا شدند و پس از غرق در آتش انداخته شدند. (24) یعنی همین که غرق شدند بلافاصله وارد در آتش شدند، البته آیات یاد شده بعنوان نمونه آیات مطرح شد و نظایر این آیات در قرآن وجود دارد که این جزوه گنجایش ذکر همه آیات را ندارد اما احادیث و اخباری که در مورد برزخ است زیاد است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.
1ـ تکلم رسول خدا با کشتگان از قریش در بدر:
در جنگ بدر عده‌ای از کشتگان کفار را در چاهی ریخته بودند پیامبر (ص) بر سر آن چاه آمد و به آن مردگان فرمود: شما ای کفار همسایگان بدی بودید پیامبر خدا را از خانه خویش را ندید و با او محاربه و جنگ نمودید آنچه را که خدا به من وعده داد دیدم که حق است آیا شما نیز وعده پروردگار را به حق یافتید عمر که این مکالمه را شنید گفت: ای پیامبر اینها که بدنهایی بی جان بیش نیستند چگونه با آنها سخن می‌گویید؟ حضرت فرمود: ساکت شو ای پسر خطّاب سوگند به خدا که تو را در آنها شنواتر نیستی و همین که من برخیزم فرشتگان عذاب با گرزهای آهنین بر سرشان می‌کوبند. (25)
2ـ تکلم امیرالمومنین با کشتگان جمل: علی (ع) در پایان جنگ جمل با اسب میان کشتگان میگشت به جسد کعب بن سوره رسید امام دستور دادند که جسد او را بنشانند آنگاه خطاب به او فرمود: ای کعب من وعده خداوند را حق یافتم آیا تو نیز وعده خدای خود را راستین یافتی؟ سپس او را خواباندند آنگاه با پیکر طلحه نیز چنین کرد شخصی به آن حضرت عرض کرد: این کار چه سودی دارد آنان که سخن تو را نمی‌شنوند؟ حضرت فرمود: سوگند به خداوند که هر دو سخن مرا شنیدند چنانکه کشتگان بدر سخن پیامبر را شنیدند. (26)
3ـ پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: اَلْقَبًرْ رُوًضَه مِنً رِیاضِ الْجُنُّهِ اَوً حْفْرُه‌ٌ مِنً حْفَرِ النّیِرانِ. قبر باغی است از باغهای بهشت یا گودالی است از گودالهای آتش (27)
مقصود از قبر در این حدیث نقطه چهار وجبی نیست بلکه قبر کنایه از آن جهان وسیع برزخ است که برای انسان بصورت باغ آتش در می‌آید
4ـ از علی (ع) نقل شده که فرمودند: النّاسْ نِیام‌ٌ اِذا ماتُوا انْتَبُهْوا مردم خوابند همین که می‌میرند بیدار می‌شوند.(28)
5ـ امام حسین (ع) در روز دهم محرم پس از آنکه نماز صبح را با اصحاب به جماعت خواندند خطبه کوتاهی برای اصحاب و یاران ایراد کردند و چنین فرمودند اندکی صبر و استقامت کنید مرگ جز پلی نیست که شما را از ساحل درد و رنج به ساحل سعادت و کرامت و بهشتهای وسیع عبور می‌دهد.(29)
6ـ شخصی به نام علی بن حمزه که امامت حضرت علی بن موسی (ع) را قبول نداشت وقتی مْرد نزدیکان امام احوال او را در قبر پرسیدند و گفتند آیا در آتش است؟ حضرت امام رضا (ع) فرمود: بله وقتی سووالی کردند امام تو کیست و انکار امامت مرا کرد ضربه‌ای به او زدند که قبرش مشتعل از آتش شد.(30)
7ـ عده‌ای با امام صادق (ع) مشغول صحبت بودند که امام در مورد برزخ سخن راندند و فرمودند برای شما ترس دارم از وضعیتی که در برزخ دارید پرسیدند: برزخ چیست؟ فرمود از ساعت مرگ تا هنگامی است که انسان سر از قبر بیرون می‌آورد.(31)

ضرورت و لزوم عالم برزخ

در مورد فلسفه وجود عالم برزخ و ضرورت آن چند نکته وجود دارد: اولاً انسان تا دوران تکامل برزخ را سپری نکند ورود به عالم دیگر برای او میسر نمی‌شود آدمی برای نیل به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی و جوهری جسم و روح مناسب با ابدیت را احراز نماید. ثانیاً عالم برزخ فوایدی دار که یکی از آنها جبران اعمالی است که از انسان فوت شده اگر کسی مدیون خدا و خلق باشد می‌تواند وصیت کند تا ورثه انجام دهند و از این طریق رفع عقاب از متوفی خواهد شد(32) و عالمی نو ایجاد گردد و حیات نوین انسانها در آن عالم جدید صورت گیرد. با این حال راهی جز این نیست که در میان دنیا و آخرت برزخی باشد و ارواح بعد از جدا شدن بدنهای مادی عنصری به برزخ منتقل گردند و در آنجا بمانند و پس از پایان دنیا و آغاز قیامت همه با هم محشور شوند. زیرا ممکن نیست هر انسان برای خود مستقلاً قیامتی داشته باش چرا که قیامت بعد از فناء دنیا و تبدیل زمین و آسمانها به زمین و آسمانهای دیگر است.(33) رابعاً از روایاتی استفاده می‌شود که در برزخ پاره‌ای از کمبودهای تعلیم و تربیت افراد مومن جبران می‌گردد درست است که آنجا جای انجام عمل صالح نیست ولی چه مانعی دارد که محل معرفت بیشتر و آگاهی افزونتر باشد؟ حدیثی از امام موسی بن جعفر (ع) می‌خوانیم: هر کس از دوستان و پیروان ما بمیرد و قرآن را بطور کامل فرا نگرفته باشد در قبرش به او تعلیم داده می‌شود تا خداوند به این وسیله درجاتش را بالا ببرد چون درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است به اوگفته می‌شود بخوان و بالا رو او می‌خواند و بالا می‌رود.(34)

ویژگیهای عالم برزخ

1ـ تکامل نفوس ناقصه در برزخ: در روایت است که چون رسول خدا (ص) به معراج رفتند به پیرمردی که در زیر درخت نشسته بود و در اطرافش کودکانی گرد آمده بودند برخورد کردند حضرت سوال کرد: ای جبرئیل این پیرمرد کیست؟ جبرئیل گفت این شیخ پدر تو ابراهیم است حضرت سوال کرد: این اطفال در اطراف او چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: اینها اطفال مؤمنان هستند که حضرت ابراهیم به آنها غذا می‌دهد.(35)
و از حضرت صادق (ع) نقل شده که فرمود: اطفال شیعیان ما را از مؤمنین، حضرت فاطمه (ع) تربیت می‌کند.(36)
2ـ رشد و تکامل: هر چند پس از مرگ در عالم برزخ توانایی بر خطا و ثواب وجود ندارد و آنجا دیگر عالم تکلیف نیست ولی به موجب روایاتی که از اولیاء اسلام رسیده پس از مرگ نیز انسان می‌تواند بواسطه داشتن سرمایه‌هایی از دنیا تغذیه کند و به تکامل و رشد برسد یکی از آنها سنّت حسنه و پی‌ریزی سیره خوب در جامعه است چنانکه امام حسین (ع) از نبی اکرم (ص) روایت کرده که فرمود: هر کس سیره و روش خوبی را در جامعه بنیان نهد اجر آن سیره و اجر کسانی که تا قیامت به آن سیره عمل می‌کنند برای او خواهد بود بدون آنکه از اجر عاملین به آن چیزی کاسته شود.(37)
یکی دیگر از آن اسباب صدقات جاریه است پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: هفت عامل است که اگر شخص یکی از آنها را بجا آورده باشد پس از مرگ ثوابش در پرونده عمل او ثبت می‌گردد کسی که درخت میوه داری را بکارد یا چاهی حفر کند یا قناتی را جاری سازد یا مسجدی را بنیان نهد یا قرآنی بنویسد و یا علمی از خو بجای بگذارد یا فرزند صالحی تربیت کند که برای او استغفار نماید.(38)
در روایتی پیامبر (ص) فرموده: حضرت مسیح بر قبری گذر کرد که صاحب آن معذّب بود سال بعد از کنار همان قبر گذشت و صاحب قبر را معذّب نیافت از پیشگاه الهی درخواست نمود که او را از علت تغییر وضع آگاه سازد خداوند به حضرت مسیح وحی فرستاد که صاحب قبر فرزند صالحی از خود بجای گذارده بود او در این فاصله بالغ شد و به دو کار خیر دست زد یکی آنکه راهی را برای عبور مردم اصلاح نموده و دیگر اینکه یتیمی را مسکن داد و من گناه این پدر را به احترام عمل فرزند نیکوکارش بخشیدم.(39)
3ـ تنزل و تغییرات دیگر: همانطوری سنت حسنه اثرش باقی است تاسیس سیره سیئه نیز اثرش ممتد و دامنه دار است و طبق روایات کسی که سنت بدی را در جامعه بنیان نهد و دیگران از او پیروی کنند هر بار که آن سیره مورد عمل واقع شود گناه تازه‌ای ثبت می‌شود امام باقر (ع) میفرماید: هر بنده‌ای از بندگان خدا روش گمراه کننده‌ای را بین مردم ایجاد کند برای او گناهی همانند گناه کسانی است که مرتکب آن عمل شده‌اند بدون آنکه از گناه عاملین آن کاسته شود.(40)
روایاتی وجود دارد که نارضایتی پدر و مادر و تأثیر آن را در سرنوشت فرزند بیان می‌کند اگر پدر و مادری فرزندشان را عاق کرده باشند پس از مرگ در صورتی که از اعمال خیر فرزندشان که در دنیاست برخوردار شوند ممکن است از او راضی گردند بنابراین یکی از تفاوتهای برزخ و آخرت در این است که پرونده انسان مرده در برزخ تغییر می‌کند ولی در آخرت چنین نیست؟
4ـ آگاهی و درک انسان در برزخ: از منابع موجود استفاده می‌شود که با فرا رسیدن مرگ نه تنها شعاع دید و درک انسان کمتر نمی‌شود بلکه بیشتر نیز می‌شود، پیامبر (ص) می‌فرماید: مردم خوابند همین که می‌میرند بیدار می‌شوند.(41)
این جمله را به دو گونه می‌توان معنی کرد ـ 1ـ منظور این است که در دنیا چیزهایی وجود دارد که انسان از آنها غافل است ولی پس از مرگ متوجه آنها می‌شود و کنایه از هوشیاری بعد از غفلت است. 2ـ معنای دیگر که استاد شهید مطهری بیشتر بر آن تکیه دارد این است که درجه حیات بعد از مردن از پیش از مردن کامل‌تر و بالاتر است همان طور که انسان در حال خواب از درجه درک و احساس ضعیفی برخوردار است حالتی نیمه زنده و نیمه مرده دارد و هنگام بیداری آن حیات کاملتر می‌شود همچنین حالت حیات انسان در دنیا نسبت به حیات برزخی درجه‌ای ضعیف‌تر است و با انتقال انسان به عالم برزخ کاملتر می‌شود.(42)
5ـ ارتباط ارواح با اهل دنیا در برزخ:
امام صادق (ع) می‌فرماید: هیچ مومن و کافری نیست مگر آن که در حین زوال شمس به دیدار اهل خود می‌رود و اگر دید که اهلش به اعمال نیکو اشتغال دارند سپاس و حمد خدا بجا می‌آورد و چون کافر ببیند که اهل او بر اعمال نیک مشغول‌اند برای او موجب حسرت و ندامت خواهد بود.(43)
اسحاق بن عمار می‌گوید از امام کاظم (ع) در مورد ارواح در گذشتگان سووال کردم که آیا آنها اهل خود را ملاقات و دیدار می‌کنند؟ حضرت فرمود: بلی گفتم در چه مقدار از زمان دیدار می‌کنند؟ حضرت فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال یک بار بر حسب منزلت و مکانت مومن گفتم در چه صورتی آنها برای دیدار اهل خود می‌روند؟ حضرت فرمود: در صورت پرنده لطیفی که خود را به دیوارها می‌زند و بر آنها اشراف می‌نماید. پس اگر آنها را در خیر و خوبی مشاهده کند خوشحال می‌شود و اگر آنها را در بدی و اندوه بنگرد غمناک می‌گردد. (44) البته این تمثیل است یعنی همان طور که مرغها بر روی دیوارهای شما خود را می‌اندازند و به آسانی رفت و آمد می‌کنند روح مومن هم از اهل خود و احوالات آنها اطلاع پیدا می‌کند.
مضمون و معنایی را که در روایات فوق وجود دارد ممکن است بتوان به نحوی از این سخن خدا فهمید که ارتباط شهدا و بازماندگان آنها را بیان می‌کند و می‌فرماید: یُسًتَبًشِرْونُ بِنِعًمُهٍ مِنُ اللهِ وُ فَضْلٍ وُ اللهُ لا یْضِیعْ اَجًرُ الْمْؤمِنِینُ (45) کشته شدگان در راه خدا از این که افراد خانواده‌شان را بر نعمت و فضل می‌بینند خوشحال و شادان می‌گردند.
6ـ همدم انسان در عالم برزخ:
قیس بن عاصم می‌گوید: من و جمعی از بنی تمیم از راه دور به مدینه آمدیم و خدمت رسول اکرم (ص) رسیدیم من عرض کردم یا رسول الله ما را موعظه‌ای بفرمایید که همواره از آن استفاده کنیم چرا که ما بادیه نشین هستیم و کمتر به شهر دسترسی داریم حضرت فرمود: ای قیس با عزت ذلت و با حیات مرگ است و با دنیا آخرت... ای قیس ناگزیر برای تو همنشین و مصاحبی خواهد بود که با تو به خاک سپرده می‌شود موقع دفن تو او زنده است و تو مرده اگر همنشین تو بزرگوار و کریم باشد تو را اکرام می‌کند و اگر پست و فرومایه باشد آزارت می‌دهد.(46)
علی (ع) می‌فرماید: شخص مسلمان دارای سه دوست است یکی از دوستانش به وی می‌گوید من در زندگی و مرگ با تو هستم و هرگز ترکت نمی‌کنم و آن عمل اوست دوست دیگر می‌گوید من فقط تا موقع مرگ با تو هستم آنگاه جدا می‌شوم و آن اموال او است آدمی به محض آن که می‌میرد اموالش به وراث انتقال می‌یابد دوست دیگر به او می‌گوید من تا قبر با تو هستم و تو را ترک می‌گویم و آن فرزند اوست.(47)
7ـ ملاقات ارواح با یکدیگر در عالم برزخ: امام صادق (ع) می‌فرماید: ارواح در برزخ با یکدیگر ملاقات می‌کنند سووال کردند آیا واقعاً همدیگر را می‌بینند؟ فرمود بله می‌بینند و از همدیگر خبر می‌پرسند و سووال می‌کنند و همدیگر را آشنایی می‌دهند آن چنان آشنا می‌شوند که در آنجا می‌گویند این شخص فلانی است.(48)
امام صادق (ع) می‌فرماید: ارواح در برزخ به شکل جسدهایی که دارند و با همان قیافه در درختهای بهشت می‌روند و یکدیگر را خوب می‌شناسند و از یکدیگر سووال می‌کنند و هنگامی که روح جدیدی بر آنان وارد می‌شود دیگران گویند رهایش کنید تا قدری استراحت کند چرا که او از یک مرحله سختی عبور کرده است بعد از آن که استراحت کرد از او می‌پرسند فلان کس چه شد؟ اگر این روح جواب داد که هنوز زنده است و در دنیا می‌باشد اینها منتظر و امیدوار می‌مانند که شاید نزد آنها بیاید و اگر گفت که مرده است می‌فهمند که وضعش بد است چون اگر آدم خوبی بود پس از مرگ نزد آنها می‌آمد پس می‌گویند از بین رفت حیف که اینطور شد.(49)
8ـ پرسش و سووال در عالم برزخ: مطابق روایات و اخبار در عالم برزخ فقط مسایلی که انسان باید به آنها اعتقاد و ایمان داشته باشد مورد پرسش و رسیدگی واقع می‌شود و رسیدگی به سایر مسایل موکل به قیامت است.
امام صادق (ع) فرموده است: آن که پرستش قبر را انکار کند شیعه ما نیست(50) امام صادق (ع) می‌فرماید: وقتی مومن از دنیا رود هفتاد هزار فرشته او را تا قبرش تشییع می‌کنند وقتی وارد قبر شد منکر و نکیر به سراغ او می‌آیند و به او می‌گویند پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ پیغمبر تو کیست؟ پس می‌گوید خداوند پروردگار من است و محمد پیغمبر من و اسلام دین من است پس قبرش تا چشم کار می‌کند وسیع می‌شود و برای او طعام می‌آورند و روح و ریحان بر او وارد می‌شود.(51) و در روایتی امام صادق (ع) می‌فرماید: میت در قبر از پنج چیز سووال می‌شود: از نماز و زکات و حج و روزه و ولایت.(52)
از بعض روایات استفاده می‌شود که سووال در قبر اختصاص به کسانی دارد که ایمان خود را خالص نموده و از مومنین خالص یا از کفار خالص باشند و افراد دیگر از مواخذه و سووال آنان صرف نظر می‌شود. امام صادق (ع) می‌فرماید: در قبر از کسی سووال نمی‌شود مگر آن کسی که ایمان خود را کاملاً خالص نموده باشد و یا آن کسی که کفر خود را خالص نموده باشد و اما بقیه افراد از سووال قبر آنها صرف نظر می‌شود.(53)
ممکن است تو هم شود با آن که خدا می‌داند چه کسی مومن و چه کسی کافر است پس چرا سووال می‌کنند؟ بعضی از بزرگان چنین فرموده‌اند که سووال و جواب در قبر مقدمه‌ای بر پاداش یا مجازات شخص سووال شده است مثل معلمی که محصلین خود را می‌شناسد که کدامیک از آنها زرنگ و کدامیک تنبل‌اند ولی با این حال از آنها امتحان می‌گیرد و آن کسی که نمره‌اش خوب است قبول می‌شود و دلیل دیگر این که خود سووال و جواب برای مومن لذت دارد. همان طوری که برای کافر ابتدای بدبختی و عذاب و شکنجه است.
دلیل سوم این که سووال و پرسش مقدمه نوید و بهشت و درآمدی بر عذاب است تا مومنان لذت ببرند و کافران گرفتار حسرت و ندامت و بدانند عذاب صبح و شام آنها به علت تمحیض آنها در کفر و نفاق است تا اعتراضی نداشته باشند.
9ـ کوتاهی عمر عالم برزخ در مقایسه با عمر قیامت:
قرآن در چند مورد به کوتاهی عمر عالم برزخ اشاره کرده است و از زبان مجرمین که در مورد مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا به گفتگو می‌پردازند می‌فرماید:
یُتَخافَتُونُ بُیًنَهْمً اِنً لَبِسًتُمً اِلاّ عُشْراً بعضی به بعضی دیگر می‌گویند شما تنها ده شبانه روز در جهان برزخ توقف کرده‌اید(54) ولی آنها که بهتر فکر می‌کنند می‌گویند شما به اندازه یک روز در برزخ درنگ کردید.(55)
بدون شک مدت توقف آنها در عالم برزخ طولانی بوده است ولی در برابر عمر قیامت مدتی بسیار کوتاه به نظر می‌رسد و از آنجا که کوتاهی عمر دنیا یا برزخ در برابر عمر آخرت و همچنین ناچیز بودن کیفیت اینها در برابر کیفیت قیامت با کمترین عدد سازگارتر می‌باشد قرآن در مورد گویندة این سخن که مدت یک روز را مدت درنگ و توقف خود ذکر کرده‌اند تعبیر به امثلهم طریقه کرده است یعنی کسی که روش و فکر او بهتر است.
و این کوتاهی دوران برزخ را آنچنان درست و واقعی می‌پندارند که سوگند به خلاف می‌خورند و قرآن در این زمینه می‌فرماید: وُ یُوًمُ تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ ما لَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ.
روزی که قیامت بر پا شود مجرمان سوگند یاد می‌کنند که فقط ساعتی در عالم برزخ توقف داشتند.(56) همان طور که اصحاب کهف که افرادی مومن و صالح بودند بعد از بیداری از خواب بسیار طولانی خود تصور کردند که یک روز یا بخشی از یک روز در خواب بوده‌اند و یا یکی از پیامبران الهی که داستانش در سوره بقره آیه 259 آمده است بعد از آن که از دنیا رفت و پس از یکصد سال مجدداً به حیات بازگشت اظهار داشت که فاصله میان دو زندگی به یک روز یا بخشی از یک روز بوده است و مجرمان با توجه به حالت خاص برزخشیان چنین تصوری از روی عدم آگاهی پیدا می‌کنند.
10ـ مردود بودن شفاعت در برزخ:
امام صادق (ع) می‌فرماید: وُاللهِ ما أَخافْ عُلَیًکُمً اِلاّ الْبُرًزَخ فَأما اِذا صارُ الاَمًرْ اِلَیًنا فَنَحًنْ اَوًلَی مِنْکُمً بخدا قسم نمی‌ترسم بر شما مگر از برزخ و چون کار به ما رسد ما اولی و سزاوارتر از شما می‌باشیم.(57)
در روایت دیگری عمرو بن یزید می‌گوید به امام صادق (ع) گفتم از شما شنیده‌ام که می‌فرمودید همه شیعیان ما با همه گناهانی که دارند بهشتی هستند فرمود: گفته تو را تصدیق می‌کنم بخدا قسم همه آنان در بهشت خواهند بود من گفتم فدایت گردم بسیاری از گناهان کبیره‌اند فرمود: به شفاعت پیامبر و وصی او در قیامت همه به بهشت می‌روند ولکن به خداوند سوگند از برزخ برای شما خوفناکم و می‌ترسم پرسیدم: برزخ چیست فرمود: قبر، از لحظه‌ای که می‌میرد تا روز قیامت(58).
بنابراین می‌توان چنین استنباط کرد که موضوع شفاعت در عالم برزخ منتفی است و انسان با عمل خود دست به گریبان است و نتیجه عمل خوب یا بد خود را می‌بیند.
11ـ تجسم عمل در برزخ: به موجب بعضی از روایات اعمال هر انسان از لحظات بعد از مرگ یعنی در مراحل ابتدائی عالم برزخ تمثیل و تجسم می‌یابد و صاحب قبر در ملکوت قبر با چشم برزخی آن را می‌بیند و تا قیام قیامت با او خواهد بود. امام صادق (ع) میفرماید: وقتی شخص با ایمان را در قبرش می‌گذارند دری به رویش گشوده می‌شود و جایگاه خود را در بهشت می‌بیند از آن دری که به عالم غیب گشوده شده مردی با چهره زیبا خارج می‌شود شخص با ایمان به او می‌گوید تو کیستی که من از تو زیباتر ندیده‌ام پاسخ می‌دهد من نیت خوب تو هستم که در دنیا بر آن بودی و عمل خوب تو هستم که در دنیا انجام دادی وقتی شخص کافر را در قبرش می‌گذارند دری به رویش گشوده می‌شود و جایگاه خود را در آتش می‌بیند سپس از آن در مردی زشت رو خارج می‌شود امام فرمود: شخص کافر به او می‌گوید تو کیستی که من صورتی از تو قبیح‌تر ندیده‌ام؟ پاسخ می‌دهد من عمل بد تو هستم که در دنیا انجام می‌دادی و نیت ناپاک تو هستم که در دل داشتی.(59)
12ـ عذاب برزخی: روایاتی که در باره عذاب قبر و ثواب قبر وارد شده است راجع به همان بدن برزخی است که به مناسبت ارتباط عالم برزخ هر کس به قبر آن کس از آن تعبیر به عذاب قبر شده است.
علی (ع) می‌فرماید: از بندگان خدا بعد از مرگ برای کسانی که آمرزیده نشده‌اند عذاب و درد قبر شدیدتر از مرگ است پس از تنگی و تاریکی و وحشت و غربت آن بهراسید همانا قبر هر روز ندا می‌کند منم خانه غربت منم خانه وحشت و منم خانه کرم, قبر برای مؤمنین همانند باغی است از باغهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنم.(60)
عذاب در قبر چنان وحشتناک است که در مقابل عذابهای آن مجرمین از وحشتهای دنیوی نمی‌ترسند چون در مقابله با آن وحشتها ناچیز است، علی (ع) میفرماید:
عذاب در قبر برای آنها به قدری شدید است که وقوع حوادث هراس انگیز و زلزله و اضطراب و وحشتهای دنیا آنها را به وحشت نمی‌اندازد.(61)
از این جهت ائمه معصومین برای مردم از شدت برزخ احساس خطر کرده‌اند شخصی می‌گوید به امام صادق (ع) گفتم شنیده‌ام که گفته‌ای همه شیعیان ما در بهشت جای می‌گیرند حضرت فرمود: در قیامت همه شما بواسط شفاعت پیغمبر یا وصی پیغمبر به بهشت می‌روید اما بخدا قسم در مورد برزخ بر شما می‌ترسم.(62)
رسول خدا (ص) فرموده‌اند که در زمان قبل از نبوت که به شتران و گوسفندان نظارت می‌نمودم و آنها در جایگاه خود مستقر و متمکن بودند و هیچ چیز در اطراف آنها نبود که آنها را تهییج کند و آنها را بترساند ناگهان می‌دیدم که آنها از جای خود حرکت کرده و به هوا می‌پرند با خود می‌گفتم این چه داستانی است و بسیار در شگفت می‌ماندم تا آنکه جبرئیل (ع) برای من چنین گفت: چون کافر بمیرد چنان ضربه‌ای بر او زنند که تمام مخلوقات که خدا آفریده است از آن ضربه به وحشت و هراس شتران و گوسفندان در اثر همان ضربه‌ای است که به کافر خورده است پس پناه می‌برم به خداوند از عذاب قبر.(63)
علی (ع) می‌فرماید: زندگی تاریکی که خداوند دشمن خود را از آن برح

نويسنده: mahya تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مرگ و قیامت از دیدگاه نهج البلاغه

 اشکال ما انسان ها این است که تنها به شنیدن نام قیامت اکتفاء نموده ایم، و لذا بدون آنکه از آن روز هولناک، ترس و واهمه ای به دل راه دهیم، به سادگی از آن می گذریم، در حالی که قیامت روزی است خطیر و سرنوشت ساز، که طبق فرمایش امیر متقیان علی (علیه السلام) مشکلات عظیمی به همراه دارد، مشکلاتی که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی به حقیقت آن پی برده است، حوادث روز قیامت به اندازه ای هولناک و ترسناک است که با دیدنش، یاد و خاطره اش، برای همیشه بر صفحه ی دل ها حک خواهد شد، و لذا تا پرده ی حجاب دنیا از دیده ی حق بین ما کنار زده نشود، به حقیقت آن روز وانفسا دست نخواهیم یافت.

 

 


 

 

«فاحذروا عباد الله الموت و قربه، و أعدّوا له عدّته، فإنّه یأتی بامرٍ عظیم، و خطبٍ جلیل، بخیرٍ لا یکون معه شرٌّ أبداً، أو شرٍّ لا یکون معه خیرٌ أبداً، فمن أقرب إلی الجنة من عاملها؟! و من أقرب إلی النار من عاملها؟!»1

ترجمه: ای بندگان خدا! از مرگ و نزدیک بودنش بترسید، و آمادگی های لازم را برای مرگ فراهم کنید، که مرگ جریانی بزرگ و مشکلی سنگین به همراه خواهد آورد: یا خیری که پس از آن شرّی وجود نخواهد داشت، و یا شرّی که هرگز نیکی با آن نخواهد بود!

پس چه کسی از عمل کننده برای بهشت، به بهشت نزدیک تر؟ و چه کسی از عمل کننده برای آتش، به آتش نزدیکتر است؟

 

 

 

شرح گفتار :

هشدار! از نزدیکی مرگ بترسید

امیر بیان علی (علیه السلام) در این فراز از کلام نورانی خویش موضوع نزدیکی مرگ را به همگان گوشزد نموده و مردم را به ترس از آن و مهیا سازی خود برای مواجه شدن با آن  لحظه ی خطیر دعوت نموده است.

تذکر امیر متقیان علی (علیه السلام) از این جهت است که در نظام زیبای آفرینش، مرگ جزء لا ینفک زندگی موجودات زنده عالم بوده، به گونه ای که هیچ جنبنده ای در این دار فانی وجود ندارد، مگر اینکه عاقبت در چنگال مرگ اسیر خواهد شد.

خداوند بی مثال در کلام نورانی خود، این حقیقت را به خوبی بازگو نموده و در این باره به زیبایی می فرماید: (کل نفس ذائقة الموت)2

بنابراین مرگ حقیقتی است انکار ناپذیر، و پدیده ای است عمومی که تمام موجودات عالم هستی – اعم از ضعیف و قوی – باید در مقابلش سر تسلیم فرود آورده و از آن با جان و دل استقبال نماییم.

 

قیامت در پیش است!

امیر متقیان علی (علیه السلام) در ادامه ی سخنان هدایت بخش و در عین حال زیبا و دلنشین خود، از امر عظیمی که پدیده مرگ به همراه دارد خبر داده و در این باره فرمود: (فإنه یأتی بأمر عظیم، و خطب جلیل). همانا مرگ امری عظیم و حادثه ای بزرگ به همراه خواهد آورد.

با دقّت در کلام نورانی امیر بیان علی (علیه السلام) به خوبی در می یابیم که منظور ایشان از «امر عظیم»، حادثه ی بزرگ روز قیامت است.

آنچه این مطلب را تأیید می کند، کلام نورانی حضرت حق پیرامون قیامت است، زیرا پروردگار عالم، در قرآن مجید از قیامت به عنوان خبر عظیم یاد می کند و در این باره می فرماید: (عم یتسائلون عن النبأ العظیم)3 درباره ی چه چیز از یکدیگر می پرسند؟ درباره ی آن خبر بزرگ.

اینکه امیر متقیان از قیامت تعبیر به «امر عظیم» نموده، حکایت از عظمت و بزرگی حوادث آن روز هولناک دارد. خداوند بی مثال در وصف قیامت می فرماید: (ثقلت فی السماوات و الأرض لا تأتیکم الّا بغتة)4 قیامت در آسمان ها و زمین سنگین است و نمی آید سراغتان مگر به طور ناگهانی.

اشکال ما انسان ها این است که تنها به شنیدن نام قیامت اکتفاء نموده ایم، و لذا بدون آنکه از آن روز هولناک، ترس و واهمه ای به دل راه دهیم، به سادگی از آن می گذریم، در حالی که قیامت روزی است خطیر و سرنوشت ساز، که طبق فرمایش امیر متقیان علی (علیه السلام) مشکلات عظیمی به همراه دارد، مشکلاتی که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی به حقیقت آن پی برده است، حوادث روز قیامت به اندازه ای هولناک و ترسناک است که با دیدنش، یاد و خاطره اش، برای همیشه بر صفحه ی دل ها حک خواهد شد، و لذا تا پرده ی حجاب دنیا از دیده ی حق بین ما کنار زده نشود، به حقیقت آن روز وانفسا دست نخواهیم یافت.

امیر متقیان علی (علیه السلام) در ادامه ی سخنان هدایت بخش و در عین حال زیبا و دلنشین خود، از امر عظیمی که پدیده مرگ به همراه دارد خبر داده و در این باره فرمود: (فإنه یأتی بأمر عظیم، و خطب جلیل). همانا مرگ امری عظیم و حادثه ای بزرگ به همراه خواهد آورد

قهرمان نامی عرب از ترس قیامت به خود می لرزد!
ترس از مرگ

نقل است: عمر و بن معدی کرب که از شجاعان نامی عرب است و فتوحات زیادی در تاریخ اسلام به او نسبت می دهند، وقتی هنوز مشرک بود و مسلمان نشده بود، خدمت رسول خدا  (صلی الله علیه و آله) آمد، حضرت او را به اسلام دعوت کرد و به او فرمود: ای عمرو اسلام بیاور تا خدا تو را از فزع اکبر در امان بدارد. (فزع اکبر یعنی ترسی که بزرگترین ترس ها است.)

عمرو در جواب گفت: فزع اکبر کدام است ای محمد؟! من به قدری قوی دل هستم که از هیچ چیز ترسناکی نمی ترسم. حضرت فرمود: ای عمرو چنین نیست که تو گمان می کنی. همانا قیامت صیحه ای زده می شود بر مردم، صیحه ای که باقی نمی ماند مرده ای مگر اینکه زنده شود و نماند زنده ای مگر اینکه بمیرد مگر کسانی که خدا نخواسته باشد که بمیرند، سپس یک صیحه ی دیگر بر آنها زده می شود که تمام آنها زنده می شوند و صف می کشند و آسمان شکافته شده و کوه‌ها متلاشی و پراکنده می شود، پس هیچ صاحب روحی نیست مگر آنکه دلش کنده شده و گناهش را یاد می کند... پس کجایی ای عمرو؟! [خلاصه آنقدر حضرت پیرامون قیامت توضیح داد که] یک موقع دیدند عمرو لرزه ای به اندامش افتاد و عرض کرد چه کنم برای چنین روزی که در پیش داریم؟! حضرت فرمود: بگو «لا اله الا الله»، عمرو گفت و در همان جا به همراه قومش مسلمان شدند.5

 

نتیجه اعمال ما، بهشت یا جهنم؟!

امیر متقیان بعد از اینکه مردم را به آمادگی لازم برای مواجه شدن با لحظه ی مرگ دعوت می نماید، به نقش بسیار مهم اعمال و رفتار آدمی در سرنوشت اخروی او پرداخته و پیرامون این امر می فرماید: (فمن أقرب إلی الجنة من عاملها؟! و من اقرب الی النار من عاملها؟!). پس چه کسی از عمل کننده برای بهشت، به بهشت نزدیکتر و چه کسی از عمل کننده برای آتش به آتش نزدیکتر است؟!

بهشت و جهنم

کلام نورانی امیر بیان بیانگر این مطلب است که آفرینش بهشت و جهنم ارتباط تنگاتنگی با اعمال و رفتار آدمی داشته، به گونه ای که با صرف نظر از اعمال و رفتار او، چنین آفرینشی هرگز توسط حضرت حق انجام نمی پذیرفت. زیرا ما به این عقیده ایم که پروردگار عالم، آفریدگاری عادل و حکیم بوده و عدالت او در حدی است که ذره ای ظلم و ستم در حق بندگانش روا نمی دارد، و از طرفی آنچه ما از خداوند بی مثال می دانیم، آن است که آن یگانه خالق هستی، عنایت ویژه ای به انسان داشته و او را اشرف مخلوقات خود قرار داده و مقام بلند و رفیع خلافت و جانشینی خود را به او ارزانی داشته، مقامی که حتّی فرشتگان آسمانی لیاقت دستیابی به آن را نداشته اند، پروردگار هستی در کلام نورانی خود با فخر و مباهاتی مثال زدنی، این مقام رفیع را به آنها گوشزد نموده و در این باره به زیبایی فرمود: (إنی جاعل فی الارض خلیفة)6. همانا من در روی زمین جانشینی برای خود قرار دادم.

از مطالبی که بیان شد، به این نتیجه می رسیم که آفریدگار هستی، به هیچ وجه خوش ندارد انسانهایی را که با دست قدرت خود آفریده، در آتش قهر خود بسوزاند و از عذاب دردناک و آتش سوزان جهنم به آنها بچشاند. بنابراین این ما هستیم که قدر و منزلت سرمایه ی عظیم عمر خود را ندانسته و لحظات آن گنج گرانبها را صرف کارهای بیهوده نموده ایم، که چنین عملکردی نتیجه ای جزء آتش سوزان جهنم در پی نخواهد داشت، بنابراین اگر به سعادت ابدی خویش علاقمندیم و در زندگی به دنبال این هستیم که سرنوشتی زیبا را برای خود رقم بزنیم باید به فرامین حضرت حق و پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) گوش جان فرا داده و در سایه ی عمل به گفتار آنها آینده ای درخشان را برای خود به ارمغان آوردیم.

امیر متقیان از قیامت تعبیر به «امر عظیم» نموده، حکایت از عظمت و بزرگی حوادث آن روز هولناک دارد. خداوند بی مثال در وصف قیامت می فرماید: (ثقلت فی السماوات و الأرض لا تأتیکم الّا بغتة) قیامت در آسمان ها و زمین سنگین است و نمی آید سراغتان مگر به طور ناگهانی

اعمال نیک مصالح ساختمان بهشتی

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: در شب معراج وارد بهشت شدم فرشتگانی دیدم که بنایی می سازند، خشتی از طلا و خشتی از نقره، و گاهی هم از کار کردن دست می کشیدند. به ایشان گفتم: چرا گاهی کار می کنید و گاهی از کار دست می کشید؟

پاسخ دادند: منتظریم تا مصالحی برسد. پرسیدم: مصالحی که می خواهید چیست؟ گفتند: ذکر مؤمن که در دنیا می گوید:«سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر». هر وقت بگو

ید ما می سازیم و هر وقت خود داری کند، ما نیز خود داری می کنیم.

 

 

7پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، فرازی از نامه27، ص510، ترجمه محمد دشتی
2- سوره آل عمران، آیه 185
3- سوره نبأ، آیه او2
4- سوره اعراف، آیه 187
5- منازل الاخرة؛ نوشته محدث قمی، ص65و66
6- سوره بقره، آیه30
7- برگرفته از کتاب: حکایت ها و هدایت ها، اثر شهید آیه الله مرتضی مطهری

نويسنده: mahya تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آیا حیوانات و جمادات در قیامت محشور می شوند؟

 بحث درباره قلمرو معاد، از بحث هاى مهم در زمینه معادشناسى به شمار مى رود، پرسش این است که آیا معاد اختصاص به انسان و جن و ملائکه دارد یاعلاوه بر آن ها شامل موجودات دیگر مانند حیوان و گیاه و جماد، آسمان و زمین و پدیده هاى دیگر نیز مى شود؟

آیت الله سبحانی در نوشتاری با استناد به آیاتى از قرآن وضعیت و سرنوشت جمادات، جانداران و حیوانات را در قیامت بررسی کرده است که در ادامه می خوانید.

قلمرو معاد در قرآن

از آن جا که در حشر انسان در قیامت اختلافى وجود ندارد و دیدگاه قرآن در این باره روشن و مسلّم است، به ذکر شواهد قرآنى براى آن نیازى نیست. آنچه لازم است یادآورى شواهد قرآنى بر حشر موجودات دیگر است.

الف) حشر حیوانات

از جمله آیاتى که دلالت بر حشرخصوص حیوان مى کند آیه زیر است:

( وما من دابّة فى الأرض ولا طائر یطیر بجناحیه إلاّ أُمم أمثالکم ما فرّطنا فى الکتاب من شىء ثمّ إلى ربّهم یحشرون ) .( [1])

«هیچ جنبنده اى در زمین و هیچ پرنده اى که با دو بال پرواز مى کند نیست مگر این که آن ها امت هایى مانند شما انسان ها هستند و مادر کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم، سپس تمام حیوانات [ همانند شما انسان ها ] در قیامت به سوى پررودگارشان محشور مى شوند».

«امت»، به هر گروهى که در امر واحدى مثل دین، زبان، آداب و رسوم زمان ومکان مشترکند گفته مى شود اعم از این که این امر جامع، تسخیرى یا اختیارى باشد.

حشر، در لغت جمع و گردآورى توأم با درهم شکستن و راندن است، و محشر، محل جمع کردن است.( [2]) روز حشر روز بعث و معاد است.( [3])

حشر در اصطلاح، برانگیختن مردگان از قبور و گردآورى آنان در روز قیامت براى حساب رسى است.( [4])

مفاد آیه شریفه آن است که حیوانات همانند انسان ها داراى امت مى باشند اما این که همانندى در چیست، مفسران دیدگاه هاى متفاوتى ذکر کرده اند.( [5]) از جمله آن ها نیازمندى به خدا، تسبیح و ذکر پروردگار، زندگى اجتماعى و توالد و تناسل، تقدیر رزق و عمر و اجل و سعادت و شقاوت آن ها، حشر در قیامت و پاداش و کیفر. ولى مى توان گفت از بارزترین موارد تشابه حیوانات به انسان ها همان حشر در قیامت است که در پایان آن هم آمده است و بسیارى از مفسران نیز بدان تصریح کرده اند، یعنى «حیوانات همانند انسان ها داراى امت هستند و همانند انسان ها در رستاخیز محشور مى شوند. از این رو معناى ( إلى ربّهم یحشرون ) ، این خواهد بود که حیوانات بعد از مرگشان به سوى خدا محشور مى شوند، همان گونه که بندگان خدا در قیامت به سوى پروردگارشان محشور مى گردند.( [6])

مؤیّد این معنى، ضمیر«هم» در «ربّهم» است که براى صاحبان عقل به کار مى رود و مرجع آن در آیه «اُمم» است که همان جانداران و حیوانات است، و از بیان همانندى حیوانات با انسان ها استفاده مى شود که حیوانات مانند انسان ها تا حدّى از شعور و آگاهى که مستلزم زندگى اجتماعى و تسبیح و ذکر و حشر به سوى خدا است برخوردارند، همان گونه که در داستان «سلیمان و مورچگان» و «ملکه سبا و هدهد»( [7])آمده است، البته روشن است که لازمه حشر حیوانات و یا حسابرسى و پاداش و کیفر آنان این نیست که حیوانات در شعور و آگاهى با انسان ها مساوى باشند و تمام مدارج کمال روحى و معنوى را که انسان ها مى توانند بپیمایند آن ها هم طى کنند، زیرا خود انسان ها هم در مراتب کمال روحى و معنوى و حساب و پاداش و کیفر با یکدیگر مساوى نیستند.

بلکه همان گونه که علاّمه طباطبایى (رحمه الله) مى نویسد: «اصل الملاک وهو الأمر الذى یدور علیه الرضا والسخط والاثابة والمؤاخذة موجودة فیهم» ( [8]) ملاک اصلى و آن چیزى که محور و اساس رضا خدا و ناخشنودى اش و ثواب و عقابش مى باشد در حیوانات یافت مى شود. از این رو همان گونه که بیان شد، حشر به معناى «جمع کردن است قرینه «الى» در ( إلى ربّهم ) که بیان گر غایت و مقصد حرکت است، مقصود از حشر در این آیه، حشر و معاد، حیوانات است.

به این ترتیب حیوانات زمینى همچون بشر، بین خویش داراى انواعى هستند و مانند انسان به سوى خدا بازگشت مى کنند و در نزد وى حضور مى یابند.

آیه دیگرى که مى توان از آن حشر حیوانات را استنباط کرد آیه زیر است:

( وإذا الوحوش حشرت ) ( [9]) ، آن گاه که حیوان هاى وحشى در قیامت گرد هم جمع مى شوند.

«وُحوش» جمع وحش به معناى حیواناتى است که با انسان ها اُنس و اُلفت نمى گیرند مانند درندگان.( [10])

«آلوسى» مى نویسد: وحوش در این آیه تمام چهارپایان را دربرمى گیرد.( [11])

از آن جا که آیه فوق در سیاق آیاتى است که حوادث روز قیامت را توصیف مى کند همانند سؤال از دختران زنده به گور شده و گشودن نامه هاى اعمال و حوادث بعد از آن، این آیه ظهور در حشر حیوانات وحشى در قیامت دارد اگر چه دیدگاه مفسران درباره حوادث بعد از حشر آن ها متفاوت است. برخى بر این باورند که اگر حیوانات ستمى به یکدیگر کرده باشند در قیامت مجازات مى شوند.( [12]) و به باور برخى دیگر بعد از حشر، آن ها را دوباره مى میرانند و به خاک برمى گردانند( [13]) ولى در اصل حشر حیوانات، جمهور مفسران، هم عقیده اند. از این رو آیه شریفه همانند آیه 38 سوره انعام، ظهور در اصل حشر حیوانات دارد اگر چه درباره پاداش و کیفر و حوادث بعد از آن به طور قطع نمى توان سخن گفت. زیرا خداى تعالى در قرآن از آن ها پرده بردارى نکرده است.( [14])

اشکال

ممکن است گفته شود چه فایده اى در حشر حیوانات هست در حالى که آن ها در دنیا مکلف نیستند تا این که براى پاداش و کیفر در قیامت محشور شوند؟( [15])

پاسخ

اولاً: تکلیف نداشتن حیوانات در دنیا ضررى در حشر آن ها و محاسبه و قصاص ندارد. به عبارت دیگر ملازمه اى بین تکلیف و رستاخیز نیست، زیرا قصاص و پاداش و کیفر، توقف بر تکلیف ندارد، همان گونه که شخص اگر در حالت خواب به دیگرى آسیب مالى یا جانى بزند محکوم به غرامت مى شود، زیرا حق دیگرى را پایمال و ضایع کرده است، اگر چه در حالت خواب و بى هوشى تکلیف ندارد.( [16])

ثانیاً: همان گونه که علامه طباطبایى (رحمه الله) (1360ش) مى نویسد: خداوند اِنعام و انتقام را در آیات زیادى در وصف احسان و ظلم ذکر کرده است و این دو وصف اجمالاً در میان حیوانات نیز وجود دارد یعنى افرادى از حیوانات را مى بینیم که در عمل خود ستم مى کنند و افراد دیگرى را مشاهده مى کنیم که به دیگران احسان مى نمایند. از این رو آن ها در قیامت محشور مى شوند اگر چه خداوند چگونگى پاداش و کیفر را بیان نکرده است.( [17])

ب) حشر جمادات

از جمله آیاتى که دلالت بر حشر موجودات بدون روح دارد آیه زیر است:

( ومن أضلّ ممّن یدعو من دون الله من لا یستجیب له إلى یوم القیامة وهم عن دعائهم غافلون* وإذا حشر النّاس کانوا لهم أعداء وکانوا بعبادتهم کافرین )( [18])

«چه کسى گمراه تر است از آن کسى که معبودى غیر خدا را مى خواند، در حالى که آن ها تا قیامت هم، به او پاسخ نمى گویند و از خواندن آن ها بى خبر هستند و صداى آن ها را نمى شنوند و هنگامى که مردم محشور مى شوند، معبودهاى آنان دشمنانشان خواهند بود، به طورى که، عبادت آن ها را، انکار مى کنند».

با توجه به این که ضمیر «هم» در ( کانوا لهم ) و ( کانوا بعبادتهم ) به معبودهاى باطل برمى گردد و به لحاظ تعبیر ( من لا یستجیب له ) آن ها تا قیامت هم به آنها پاسخ نمى گویند» آیه، دلالت روشنى دارد که معبودهاى آنان گیاهان و جمادات بوده اند، از طرفى همین موجودات، در قیامت محشور مى شوند به دلیل: ( إذا حشر النّاس کانوا لهم أعداء ) که معبودهاى دروغین در قیامت از بت پرستان اظهار بى زارى مى کنند.( [19])و در وصف خدایان کفار، فرموده است: ( أمواتٌ غیر أحیاء وما یشعرون أیّان یبعثون ) ( [20]) بت ها مرده اند و از حیات، بهره اى ندارند، و هیچ نمى دانند که چه زمانى مبعوث مى شوند.( [21]) و خطاب به بت پرستان مى فرماید: ( إنّکم وما تعبدون من دون الله حصب جهنّم أنتم لها واردون ) ( [22]) ;«شما بت پرستان و آن بت هایى که مى پرستید هیزم جهنم خواهید شد و همگى در آن وارد مى شوید». همه این امور نشان دهنده حشر برخى از جمادات در قیامت است.

ج) رستاخیز جانداران

از جمله آیاتى که دلالت بر حشر انسان ها و حیوان هاى زمینى و هوایى مى کند آیه زیر است:

( ومن آیاته خلق السّموات والأرض وما بثّ فیهما من دابّة وهو على جمعهم إذا یشاء قدیر ) ( [23]) :«از نشانه هاى خدا، آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه از انواع جنبندگان از انسان و حیوان بین آنها پراکنده ساخته، مى باشد و او بر جمع آنها در روز قیامت، توانا است».

«دابّه»، از دبّ، یدبّ به معناى آهسته راه رفتن است و به هر جنبنده اى از انسان و حیوان و حشرات روى زمین که حرکت مى کند گفته مى شود( [24]) و اطلاق آن بر فرشتگان معهود نیست. ( [25])

از آنجایى که واژه «دابّه»، مطلق است و شامل تمام جانداران زمینى و هوایى مى شود و مقصود از واژه «جمع»، گرد آوردن وحشر موجودات در روز قیامت است و ضمیر «هُم» در «جمعهم» به «دابّه» برمى گردد. از این رو آیه همان گونه که جمهور مفسران بدان تصریح کرده اند ( [26]) ظهور در حشر تمام جانداران اعم از انسان وحیوان در روز قیامت دارد.

نتیجه نهایى

با بررسى آیات در این زمینه این نتایج به دست مى آید:

1. انسان و ملائکه و جن و شیاطین در قیامت هر یک حشر مخصوصى دارند و آیات و روایات و دلایل عقلى گواه این مطلب است.

2. درباره حشر حیوانات در میان متکلمان و حکماى اسلامى اختلاف نظر فراوان دیده مى شود.

3. درباره حشر جمادات برخى از آیات ظهور در حشر معبودهاى دروغین و بت ها در قیامت دارد که مى توان حشر برخى از جمادات را از آنها استفاده کرد.

برخى آیات نیز ظهور در حشر حیوانات دارد که با توجه به دیدگاه مشهور مفسران، حشر حیوانات از این آیات استفاده مى شود اگر چه درباره کیفیت حشر آن ها به طور قطع نمى توان داورى کرد.

4. با توجه به آیات مورد بحث مى توان گفت، قلمرو معاد در قرآن علاوه بر انسان و جن و ملائکه شامل حیوانات و جانداران و برخى جمادات نیز مى شود اگر چه درباره چگونگى حشر آن ها به دلیل عقلى و نقلى معتبرى نمى توان استناد کرد.

5. درباره آسمان و زمین واژه حشر استعمال نشده است و برخى از آیات( [27]) دلالت دارد که زمین و آسمانِ قیامت غیر از زمین و آسمان دنیا است اگر چه برخى مفسران( [28]) رستاخیز آن ها را مقتضاى حکمت الهى ذکر کرده اند ولى همان گونه که از بسیارى از آیات قرآن استفاده مى شود همه پدیده هاى عالم از جمله آسمان و زمین، هر کدام به نحوى براى بهره مندى و استفاده انسان از آن ها براى تأمین سعادت دنیا و آخرت آفریده شده اند به گونه اى که اگر براى آن ها معاد و رستاخیزى هم نباشد، مستلزم بیهوده بودن آفرینش آن ها نخواهد بود.

________________________________________

[1] . انعام، آیه 38.

[2] . المصباح المنیر، ج1، ص 166، مفردات الفاظ القرآن، ص 237.

[3] . لسان العرب، ج3، ص 190، معجم المقائیس اللغه، ج2، ص 66.

[4] . گوهر مراد، ص 655، کشاف اصطلاحات الفنون، ج3، ص 212، دایرة المعارف الشیعیة العامة، ج8، ص 349، البحر المحیط، ج10، ص 415، مجمع البیان، ج10، ص 277، الکشاف، ج4، ص 701، روح المعانى، ج30، ص 51.

[5] . تفیسر الکبیر، ج4، ص 524 و 252، مجمع البیان، ج4، ص 49.

[6] . التفسیر الکبیر، ج4، ص 528، البحر المحیط، ج4، ص 502، تفسیر ابى السعود، ج3، ص 131، الکشاف، ج2، ص 21، التبیان، ج4، ص 129، تفسیر المراغى، ج7، ص 119، کشف الاسرار، ج3، ص 344، الجواهر فى تفسیر القرآن الکریم، ج4، ص 29، المیزان، ج7، ص 72.

[7] . نمل، آیه 18 و 24.

[8] . المیزان، ج7، ص 82.

[9] . تکویر(81): 5.

[10] . التفسیر الکبیر، ج11، ص 64.

[11] . روح المعانى، ج30، ص 51.

[12] . روح المعانى، ج30، ص 51; التفسیر الکبیر، ج11، ص 64 ; الکشاف، ج4، ص 707; المیزان، ج20، ص 213.

[13] . التفسیر الکبیر، ج11، ص 64; الکشاف، ج4، ص 707; المیزان، ج20، ص 213; مجمع البیان، ج10، ص 277; اضواء على متشابهات القرآن، ج1، ص 220 و ج2، ص 310.

[14] . برخى نیز بر این عقیده اند که آیه ناظر به شدّت حوادث هولناک در آستانه قیامت است که حیوان هاى وحشى که عادتاً از یکدیگر فرارى هستند از شدت ترس در کنار یکدیگر جمع مى شوند تا از شدت ترس خود بکاهند از این رو آیه دلالتى بر حشر حیوانات ندارد.(الجواهر فى تفسیر القرآن، ج25، ص 81) آلوسى هم بر این باور است که حیوانات تکلیف ندارند و غیر از جن و انس موجودات دیگر حشرى ندارند. (روح المعانى، ج30، ص 52) قول دیگر هم مى گوید وحوش همان انسان هایى هستند که با انجام پى در پى گناه صورت باطنى آن ها به شکل حیوان هاى وحشى درآمده و در قیامت با این ملکات و صورت حیوانى مبعوث مى شوند.(اضواء، على متشابهات القرآن، ج2، ص 301) هیچ کدام از این اقوال پذیرفتنى نیست. اما اول: سیاق آیات همان گونه که ذکر شد و به قرینه آیه 38 انعام، آیه درباره حشر حیوانات است و روایات نیز مؤید آن است. قول دوم و سوم هم خلاف ظاهر آیه و دیدگاه مشهور مفسران است.

[15] . روح المعانى، ج30، ص 52.

[16] . اضواء على متشابهات القرآن، ج2، ص 301.

[17] . المیزان، ج7، ص 76.

[18] . احقاف(46): 56.

[19] . طبرسى (رحمه الله) در ذیل آیه مى نویسد: انّ هذه الأوثان الّتى عبدوها ینطقها الله حتى یجحدوا أن یکونوا دعوا إلى عبادتها ویکفروا بعبادة الکفار ویجحدوا ذلک.(مجمع البیان، ج9، ص 139).

[20] . نحل(16): 21.

[21] . درباره مرجع ضمیر در « یبعثون » دو قول هست; برخى همانند علامه طباطبایى و زمخشرى بر این باورند که ضمیر به بت پرستان برمى گردد، یعنى بت ها نمى دانند که بت پرستان چه زمانى مبعوث مى شوند و قیامت چه وقت اتفاق مى افتد(الکشاف، ج3، ص 600; المیزان، ج12، ص 222) ولى از آن جا که از بت ها نفى علم شده است و نفى علم از بت ها حتى نسبت به حال خود، داراى تأکید بیشتر در عدم لیاقت آنها براى بندگى است، ارجاع ضمیر به بت ها مناسب تر و با سیاق هماهنگ است و نیاز به تقدیر هم ندارد یعنى بت ها از حال خود نمى توانند خبر دهند که چه زمانى مبعوث مى شوند تا چه رسد که بخواهند پاداش و کیفر و زمان بعث را براى بت پرستان بیان کنند و این قول موافق بعضى مفسران نیز مى باشد.(مجمع البیان، ج6، ص 147; روح المعانى، ج14، ص 120; تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 586 و البحر المحیط، ج6، ص 517).

[22] . انبیاء(21): 98.

[23] . شورى(42): 29.

[24] . مفردات الفاظ القرآن، ص 306.

[25] . برخى مفسران مثل ابن کثیر، بیضاوى و قرطبى (به نقل از مجاهد) نوشته اند دابّه شامل ملائکه و جن و انسان و تمام حیوانات زمینى و هوایى مى شود. تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص 125; تفسیر البیضاوى، ج2; الجامع لأحکام القرآن، ج16، ص 29 و البحر المحیط، ج9، ص 338.

[26] . التفسیر الکبیر، ج4، ص 528; مجمع البیان، ج4، ص 49; تفسیر الطبرى، ج7، ص 178; الدرالمنثور، ج3، ص 268، همه در ذیل آیه: ( ثم إلى ربّهم یحشرون ) .

[27] . ابراهیم(14): 48 و زمر(39): 67.

[28] . المیزان، ج17، ص 196 و ج16، ص 158.

آیت الله سبحانی

نويسنده: mahya تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

قیامت ؛ راهی بس سخت و تکان دهنده!!

  

یکى از درد ناکترین منازل پس از مرگ، منزل  هولناک آخرت است ، قیامت است که نگرانی و دلهره اش بزرگ و عظیم است ، بلکه از هر نگرانی و دلهره، بزرگتر و فزع و گرفتاریش "فزع اکبر" است و خداوند در وصف آن در سوره اعراف  آیه 187 مى فرماید : هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یعنی فرارسیدن قیامت در (بر اهل) آسمانها و زمین، سنگین و دشوار و گران است، فرا نرسد شما را مگر به یکباره و ناگاه و بدون آنکه شما را خبر دهد.
بلی ؛ سنگین و گران و عظیم است قیامت، از جهت  گرفتاریها و هولها و دلهره هاى آن ، سخت  سخت است حتی بر اهل آسمان یعنی فرشتگان و پریان و  به یکباره به سوی ما بیاید و آیا بدنهای ما تاب سختی های آن را دارد؟
قطب راوندى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که حضرت عیسى (علیه السلام) از جبرئیل پرسید: کى قیامت بر پا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید به لرزه افتاد و از هوش رفت ؛ پس چون به حال آمد گفت ای روح خدا  ، مسئول بساط قیامت، عالمتر از پرسشگر  نیست ، سپس آیه شریفه ای (1) را که ذکر شد خواند.
و روایتگر جلیل حضرت على بن ابراهیم قمى (رحمه الله) از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده که در زمانی، حضرت رسول صلى الله علیه و آله نشسته بود و جبرئیل نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل به جانب آسمان افتاد و  ترسی بر وجودش مستولی شد ؛ پس خود را به رسول خدا چسبانید و به حضرت پناه برد. پس حضرت رسول به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، نظر افکند، فرشته ای را دید که مشرق و مغرب را پر کرده بود. پس آن فرشته رو به پیغمبر کرد و گفت یا محمد! من فرستاده خدایم تا تو را خبر دهم که یا پادشاهى را اختیار کنى یا پیامبرى را ؟ پس حضرت به سوى جبرئیل توجه کرد، دید که آثار نگرانی از چهره جبرائیل رخت بربسته. جبرئیل عرض کرد: بهتر است که پیام آور و بنده او باشید . پس پیغمبر گفت : مى خواهم بنده و رسول خدا باشم . پس آن فرشته با گامهای خود آسمانهای هفتگانه  را درنوردید .
هر آسمان را یک گام خود کرد و هر چه بالا رفت کوچک تر شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکى شد. پس حضرت به جبرائیل فرمود: دیدم طورى ترسیده بودى که رنگت تغییر کرده بود؟ جبرائیل گفت : یا رسول الله مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این فرشته که بود؟ این اسرافیل "حاجب الرب" بود و از زمانیکه حق تعالى آسمانها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پائین نیامده .
من او را دیدم که به سوى زمین مى آید، گمان کردم که براى بر پا کردن قیامت آمده است پس از ترس قیامت ، رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که براى امر قیامت نیامده بلکه حق تعالى چون شما را برگزیده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده ، رنگم به حال اول برگشت و نفسم به سوى من برگشت .
و در روایتى است که نیست فرشته مقربى و نه آسمانى و نه زمینى و نه نسیمی و نه بادى و نه کوهى و نه صحرایى و نه دریائى؛ مگر اینکه بترسند از روز جمعه براى آنکه قیامت در آن بر پا مى شود.
همانگونه که ما نیز گفتم؛ محدث قمی گوید: شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر چیزها که ذکر شد، ترسیدن اهل آنها و موکلین آنها باشد چنانچه مفسرین در معناى آیه ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً (1) گفته اند.
و روایت شده که چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله قیامت را یاد مى نمود، صداى آن حضرت شدید و رخسار آن حضرت سرخ مى شد.
و شیخ مفید در ارشاد نقل کرده که چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله از غزوه تبوک به مدین مراجعت فرمود، ((عمرو بن معدى کرب )) به خدمت آنحضرت  شرفیاب شد، حضرت به او فرمود: اسلام بیاور اى عمرو تا خدا تو را از فزع اکبر و بیچارگی بزرگ نجات بخشیده و ایمن گرداند یعنى ترسى که بزرگترین ترسهاست . عمرو گفت : اى محمد صلى الله علیه و آله فزع اکبر کدام است ؛ من کسى هستم که نمى ترسم .
شیخ عباس قمی (ره)  گوید: معلوم مى شود عمرو بن معدی کرب ، مردی دلیر و شجاع بوده است ؛ نقل شده که او از شَجاعان نامى روزگار بوده و بسیارى از فتوحات مسلمان به دست او واقع شده و شمشیر او به صمصامه معروف بود، که با آن ، به یک ضربت ، پاهاى شتر را از هم جدا مى کرد.
و عمر بن الخطاب در زمان خلافت خود از او خواهش کرد که آن شمشیر را نشان او دهد، عمرو آن را حاضر کرد. عمر آن را کشید و بر محلى زد که تیزى آنرا امتحان کند ابدا اثر نکرد. عمر آن را دور افکند و گفت : این چیزى نیست . عمرو گفت : اى امیر؛ شما از من شمشیر طلبیدید نه بازویى که با آن شمشیر مى زد. عمر از سخن عمرو بدش آمد و او را سرزنش کرد و به قولى او را بزد و (صد البته که عمر مردی خشن و تلخ رو بود و در بسیاری از موارد از پیامبر می خواست تا مردمان را با شمشیر بکشد و پیامبر مانع او می شد .
و چون عمرو گفت من از فزع اکبر و بیچارگی و دلهره بزرگ قیامت  نمى ترسم ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: اى عمرو؛ چنین نیست که گمان کرده اى ؛ همانا صیحه اى بلند خواهد شد که مرده ای نماند، مگر آنکه زنده شود و نماند زنده اى مگر آنکه بمیرد، مگر آنها که خدا بخواهد نمیرند. پس یک صیحة دیگر بر ایشان زده مى شود که همه زنده مى شوند و صف مى کشند و آسمان شکافته مى شود و کوهها متلاشى و پراکنده مى شوند و پاره هایی از آتش جهنم جدا شود و کوه ها افکنده شود؛ پس نماند صاحب روحى مگر آنکه دلش کنده شود و گناهش را یاد کند و مشغول به خود شود، مگر کسانى که خدا خواسته باشد(که چنین نشود).
نوشته اند که فرمود : پس کجایى تو اى عمرو ؟ عمرو گفت : همانا من مى شنوم امرى را که عظیم و بزرگ است .
و به حدى قیامت هولناک و دهشتناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هول و تکان و بیم و وحشت آن را دارند، به نحوى که بعضى از مردگان که به دعاى اولیاء خدا زنده شده اند موهایشان تمام سفید بوده . سبب سپیدى موى آنها را پرسیدند، گفتند وقتى که ما را به زنده شدن امر کردند گمان کردیم که قیامت بر پا شده و از وحشت و هول قیامت تمامى موهاى ما سپید شد.
اینک ما در اینجا چیزهائى که سبب خلاصى از سختیهاى قیامت است ذکر مى کنیم شاید آن را به کار بندید.
1 - خواندن سوره یوسف
روایت شده است که هر که سوره یوسف (علیه السلام) را در هر روز یا در هر شب بخواند، روز قیامت که مبعوث مى شود جمالش مانند جمال یوسف (علیه السلام) باشد، و به او فزع و ترسى از روز قیامت نرسد.
2 -خواندن سوره دخان در هر نماز
و از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) مرویست که هر که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله ، بخواند حق تعالى او را در جمله آنهائى که امین و بى ترسند مبعوث فرماید.
3 - خواندن سوره احقاف در هر جمعه
و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروى است که هر که سوره احقاف را در هر شب یا در هر جمعه بخواند، به او ترسى در دنیا نرسد و حق تعالى او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
4 - خواندن سوره والعصر در نمازهای مستحبی
و نیز از آن حضرت (امام صادق (علیه السلام)) منقولست که هر که سوره والعصر را در نمازهاى نافله خود بخواند روز قیامت با صورت سفید و روشن مبعوث مى شود، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود.
5- احترام به ریش سفیدان و بزرگترها
شیخ کلینى از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: هر که احترام و تعظیم کند کسى را که در اسلام موى خود را سپید کرده حق تعالى او را از فزع و ترس روز قیامت ایمن گرداند.
6- مردن در راه مکه
و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در راه مکه ، خواه در وقت رفتن باشد یا در وقت برگشتن ، از ترس بزرگ و فزع اکبر روز قیامت ایمن بماند.
7 - مردن در حرم مکی و یا مدنی
و شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که فرمود هر که در یکى از دو حرم ، یعنى حرم مکه و حرم مدینه بمیرد خداوند او را از جمله آنهائیکه امین و بى ترسند در قیامت قرار مى دهد.
8- دفن شدن در حرم مکی
شیخ کلینى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هر که در حرم مکه معظمه دفن شود از فزع اکبر و ترس بزرگ ایمن گردد.
9- دوری از فحشاء بخاطر خدای بزرگ
شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده که هر کس ‍ از زنا و یا زشتى دیگر به خاطر خداوند بپرهیزد خداوند آتش جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ روز قیامت ایمن گرداند.
10- دشمن دانستن نفس اماره
کسى که نفس اماره را دشمن خویش شمرد خداوند او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
11-فرو بردن خشم و کظم غیظ 
شیخ اجل على بن ابراهیم قمى از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده که هر کس، خشم خود را فرو برد خداوند دل او را از امن و ایمان روز قیامت پر گرداند.
12- محبت و ولایت  اهلبیت 
حق تعالى در سوره نمل آیه 89 فرمود : مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ یعنی هر كس نیكى به میان آورد، پاداشى بهتر از آن (نیکی) خواهد داشت‏، و آنان از هراس و دلهره آن روز (قیامت) ایمنند، از حضرت امیرالمؤ منین روایت شده که فرمود: حسنه در این آیه ، معرفت و ولایت و محبت ما اهل بیت است (و معلوم می شود آیه شریفه 201 سوره بقرة وِمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ یعنی : و برخى از آنان مى‏گویند: (پروردگارا! در این دنیا به ما نیكى و در آخرت (نیز) نیكى عطا كن‏، و ما را از عذاب آتش (دور) نگه دار) همان محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است  .
13- کمک به برادران مومن و برآوردن حوائج آنان
شیخ صدوق از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هر کس که برادر مؤمن اندوهگین و تشنه را کمک کند و اندوهش را از بین ببرد و یا خواسته اش را بر آورده سازد براى او از طرف خداوند هفتاد و دو رحمت است که یکى از آنها را حق تعالى در دنیا به او مرحمت فرماید که با آن زندگى خود را اصلاح نماید و هفتاد و یک رحمت دیگر براى جلوگیرى از ترسهاى روز قیامت او باشد.
مرحوم محدث قمی می گوید که در خصوص برآورده کردن نیازها و مشکلات برادران دینى، روایات بسیار نقل شده ؛ از جمله از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت شده است: کسى که دنبال کار برادر مسلمان خود برود، حق تعالى او را در حمایت هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد که براى او در هر قدمى حسنه اى بنویسد و زشتى را از او بردارد و درجه بالاتر را به او دهد. و چون نیاز برادر دینی خویش روا سازد ، فرشتگان بنویسند براى او اجر و مزد کسی که حج و عمره را بجا آورده باشد. و از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که برآورده کردن نیاز مرد مومن برتر  است از حجّة و حجّة و حجّة و تا ده حجة شمردند .
و روایت شده که در بنى اسرائیل هر گاه عابدى به نهایت عبادت مى رسید از میان همه عبادات سعى و کوشش در بر آوردن حاجات مردم اختیار مى کرد.
و شیخ جلیل ، شاذان بن جبرئیل قمى از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که حضرت در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده : "لا اله الا الله،محمد رسول الله،على ولى الله" از براى هر چیزى حیله ایست و حیله سرور و خشنودی در آخرت چهار خصلت است : دست مالیدن بر سر یتیمان و مهربانى بر بیوه زنان و رفتن پى حاجت مؤ منان و تعهد و پرستارى از فقیران و مسکینان و درماندگان، بنابراین علما و بزرگان دین خیلى اهتمام در رفع نیاز مؤمنین داشتند .
14- زیارت اهل قبور مومنان 
شیخ کلینى از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل کرده که هر کس نزد قبر برادر خود بیابد و دست خود را بر قبر بگذارد و سوره "انا انزلناه فى لیله القدر" را هفت مرتبه بخواند، خداوند او را از فزع اکبر و دلهره بزرگ روز قیامت ایمن و مصون گرداند.
محدث قمی می گوید: در روایت دیگر است که خوب است زائر قبر  مومنان، رو به قبله نماید و دست بر روى قبر بگذارد.
شایان ذکر است که گفته شود :  ایمن بودن از ترس بزرگ و دلهره تکان دهنده روز قیامت ، ممکن است براى خواننده سوره "انا انزلناه فی لیلة القدر" باشد چنانچه از ظاهر خبر چنین استفهام می شود ، و  احتمال دارد، ایمن شدن از دلهره بزرگ قیامت براى آن مرده ای باشد که "سوره قدر"  را برای او خوانده اند  ، چنانچه از بعضى روایات اینگونه ظاهر مى شود.
مرحوم شیخ عباس  قمی که مولف مفاتیح الجنان نیز می باشد،  می گوید : و این فقیر در مجموعه اى که شیخ اجل افقه، ابو عبدالله،  محمد بن مکى عاملى، معروف به شیخ شهید ((اول) نوشته است این حکایتی را که برایتان نقل می کنم دیده ام) در آن مجموعه  نوشته بود: به زیارت قبر استاد خود شیخ اجل عالم، فخر المحققین نجل(فرزند)آیه الله علامه حلى (رضوان الله علیهم اجمعین ) آمد و گفت : نقل مى کنم از صاحب این قبر و او نقل کرد از والد ماجدش(پدر ارجمندش) به سند خود از امام رضا (علیه السلام) که هر که زیارت کند قبر برادر مؤ من خود را و بخواند نزد او سوره قدر را و بگوید: "اللهم جاف الارض عن جنوبهم و صاعد الیک ارواحهم و زدهم منک رضوانا و اسکن الیهم من رحمتک ما تصل به وحدتهم و تونس وحشتهم ، انک على کل شى ء قدیر" (2) ایمن شود خواننده  این دعا و مرده ای که برای او این دعا را می خوانند از فزع اکبر و دلهره بزرگ روز قیامت.
صاحب منازل الاخره گوید: که قبر فخر المحققین بنابر آنچه از کلام مجلسى اول در شرح فقیه ظاهر مى شود در نجف اشرف است و شاید نزدیک قبر والدش علامه (رحمه الله علیه) در ایوان مطهر باشد.
  
_________________________________________________

(1) سوره : اعراف آیه 187 یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ  یعنی در باره قیامت از تو می پرسند که چه وقت فرا می رسد بگو : دانش آن نزد پروردگار من است تنها اوست که چون زمانش فرا رسد آشکارش می سازد فرا رسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است ، جز به ناگهان بر شمانیاید چنان از تو می پرسند که گویی تو از آن آگاهی بگو : علم آن نزدخداست ولی بیشتر مردم نمی دانند.

(2) یعنی : بارخدایا بگستران زمین را از اطراف این مومنان در خاک آرمیده و ارواح آنان را به سوی خویش بالا ببر و خوشنودی خویش شامل آنان بفرما و آنان را در رحمت و مهربانی خودت اسکان فرما ، همان رحمتی که آنان را از تنهایی قبر و برزخ در آورد و از وحشت تاریک گور نجاتشان بخشد.

 

برگرفته از کتاب منازل الاخره

نويسنده: mahya تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 مرگ، هستی یا نیستی؟

 


 

 

پدیده مرگ همواره یکی از دغدغه‌های اصلی انسان در این کره خاکی بوده است. اینکه مرگ پایان حیات است یا آغاز حیاتی جدید، همواره ذهن انسان را به خود مشغول ساخته و او را به تفکر و تأمل واداشته است.مرگ، یک واقعیت انکارناپذیر و ناگزیر و تفاوت واکنشی افراد با این واقعیت، برخاسته از تفاوت‌هایی شخصی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن است.

 

 


 

قبر قبرستان

 

انسان‌ها در برخورد با اموری که به رایشان ناشناخته است، تفسیر و برداشت‌های متفاوتی ارائه می‌دهند. گاه این تفاوت‌ها، ریشه در محیط اجتماعی و حتی طبقاتی فرد دارد؛ گاهی یک چیز در جوامع متفاوتی، چیزی‌هایی متفاوت انگاشته می‌شود. واکنش‌های متفاوت نیز در هنگام بروز این چیزها از سوی افراد جوامع مختلف رخ می‌دهد.

 

این واکنش‌های عاطفی چون عشق، هراس و خشم، گستره وسیع و متضاد و حتی متناقضی را باز می‌نماید. بسیاری از افراد که با چیزهای ناشناخته برخورد می‌کنند، تفسیرهای متفاوتی به دست می‌دهند. آدم‌ها در توضیح تجربه‌های غیر عادیشان به اندیشه‌ها و باورهایی توسل می‌جویند که برای آن‌ها آشنا و تا اندازه‌ای معتبر باشد؛ آن‌ها حتی ممکن است که به خاطر فقدان هرگونه تفسیر معتبر دیگر، ناچار به توسل به یک چنین اندیشه‌ها و نتیجه گیری‌هایی شوند، قضیه‌ای که شاید مایه شگفتی خود آن‌ها نیز باشد.

 

پدیده مرگ همواره یکی از دغدغه‌های اصلی انسان در این کره خاکی بوده است. اینکه مرگ پایان حیات است یا آغاز حیاتی جدید، همواره ذهن انسان را به خود مشغول ساخته و او را به تفکر و تأمل واداشته است. مرگ، یک واقعیت انکارناپذیر و ناگزیر و تفاوت واکنشی افراد با این واقعیت، برخاسته از تفاوت‌هایی شخصی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن است. واکنش طبیعی بسیاری از افراد در قبال آن، چیزی جز هراس نیست. وقتی مرگی پیش می‌آید، هراس‌ها و عواطف نیرومندی در نزدیکان شخص مرده پدید می‌آورد؛ چون هر مرگی روابط را از هم می‌گسلد و الگوی معمولی زندگی آدم‌ها را در هم می‌شکند و بنیادهای اخلاقی جامعه را به لرزه در می‌آورد.

 

مرگ، نه تنها موجب نمی‌شود تا زندگی پوچ و بیهوده جلوه کند؛ بلکه به زندگی این جهانی معنا و مفهوم می‌بخشد؛ و از کارکردهای مرگ می‌توان معنا بخشی به زندگی دنیایی دانست؛ چون مرگ است که آفرینش هستی را از بیهودگی خارج می‌سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می‌بخشد

 

ماهیت مرگ از نگاه قرآن

 

در دیدگاه قرآن، مرگ به معنای فنا و نابودی نیست؛ بلکه دریچه‌ای به سوی جهان جاودانگی و بقاست. حقیقت مرگ مانند حقیقت حیات و زندگی، از اسرار هستی است که تاکنون بر کسی روشن نشده است؛ بلکه آنچه از حقیقت آن می‌شناسیم، تنها آثار آن است.

 

از نظر قرآن، مرگ یک امر عدمی و به معنای فنا و نیستی نیست، بلکه امری وجودی و انتقال و عبور از جهان به جهانی دیگر است؛ از این رو بسیاری از آیات قرآن از مرگ به توفی به معنای بازگرفتن و دریافت روح از تن تعبیر کرده‌اند. به عبارت دیگرمرگ، از مخلوقات و امر وجودی و دریچه‌ای به سوی زندگی دیگر، در سطحی بسیار وسیع‌تر و آمیخته با ابدیت است؛ همچنان که خداوند می‌فرماید: «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ َلإِلَی اللّهِ تُحْشَرُونَ؛ اگر بمیرید و یا کشته (شهید) شوید، به سوی خدا باز می‌گردید».(1).

 

 

مرگ پایان راه نیست؛ بلکه آغاز راهی است که به وسیله آن به جهان دیگر منتقل می‌شوید و این جهان با همه عظمتش، تنها مقدمه‌ای برای جهان گسترده‌تر و فراخ‌تر، جاودانی و ابدی است؛ به عبارتی دیگر مرگ، نه تنها موجب نمی‌شود تا زندگی پوچ و بیهوده جلوه کند؛ بلکه به زندگی این جهانی معنا و مفهوم می‌بخشد؛ و از کارکردهای مرگ می‌توان معنا بخشی به زندگی دنیایی دانست؛ چون مرگ است که آفرینش هستی را از بیهودگی خارج می‌سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می‌بخشد.

 

 

 

علل ترس از مرگ

مرگ مرده قبر قبرستان

 

واکنش طبیعی انسان در برابر ناشناخته‌ای چون مرگ، ترس و هراس است. ریشه ترس را نیز می‌توان در این جست که مرگ را پایان، فنا و نیستی تصور می‌کنند و انسان به طور طبیعی و ذاتی گرایش به بقا و جاودانگی دارد و از نیستی و نابودی می‌گریزد. اگر آدمی مرگ را به این معنا تفسیر کند، به طور یقین از آن گریزان و همین امر، عاملی برای اضطراب و عدم آرامش او در طول زندگی خواهد بود و حتی در بهترین حالات زندگی و در اوج پیروزی و سعادت دنیوی و خوشبختی، اندیشه و تصور این مطلب که روزی این زندگی به پایان خواهد رسید، شهد زندگی را در کام او زهر می‌کند و همواره در نگرانی و اضطراب به سرمی برد.

 

اما اگر به مرگ با این دیدگاه نگریسته شود که دروازه ورود به عالم دیگری است که جاودانی است و پایانی ندارد، تأثیر مهمی در رفتار و کنش و واکنش انسانی برجای می‌گذارد و به عنوان یک عامل مؤثر در ترغیب و تشویق آدمی به نیکی‌ها و مبارزه با زشتی‌ها به شمار می‌آید. اثرات ایمان به زندگی پس از مرگ در اصلاح افراد فاسد و تشویق افراد فداکار و مجاهد، به مراتب بیشتر از هر عامل دیگری است؛ همچنان که عدم ایمان به آن و یا فراموشیمرگ و جهان دیگر، سرچشمه بسیاری از گناهان و رفتارهای زشت و ناپسند است: «فَذُوقُوا به ما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنّا نَسیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ به ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ « (و به آن‌ها می‌گوییم:) بچشید (عذاب جهنم را)! به خاطر اینکه دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالی که انجام می دادید».(2)

 

امام حسین (ع) فرموده اند: پدرم از رسول خدا نقل فرمود که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است؛ مرگ پل آن‌ها به باغ‌های بهشت و پل این‌ها به دوزخ و جهنم است

 

وقتی آدمی مرگ را دروازه ورود به دنیایی جاودانه بداند، برایش «همانند کندن جامه چرکین و پر از حشرات و جانوران موذی، گشودن بند و زنجیرهای سنگین و تبدیل آن به جامه‌های فاخر، لباس‌های خوشبو و مرکب‌های راهوار و خانه‌های مناسب است و یا همانند خوابی است که هر شب به سراغ آدمی می‌آید، جز آنکه زمان طولانی‌تری در خواب مرگ است».(3).

هم چنانکه امام حسین علیه‌السلام نیز فرموده است: «شکیبایی کنید ای فرزندان مردان بزرگوار! مرگ تنها پلی است که شما را از ناراحتی‌ها و رنج‌ها به باغ‌های وسیع بهشت و نعمت‌های جاودان منتقل می‌کند، کدام یک از شما از انتقال یافتن از زندان به کاخ ناراحت هستید؟ و اما نسبت به دشمنان شما همانند این است که شخصی را از کاخی به زندان و عذاب منتقل کنند. پدرم از رسول خدا نقل فرمود که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است؛ مرگ پل آن‌ها به باغ‌های بهشت و پل این‌ها به دوزخ و جهنم است».(4)

 

پی نوشت ها:

1. آل عمران: 158.

2. سجده: 14.

3. بحارالانوار، ج 6، ص 655.

4. معانی الاخبار، ص 289.

نويسنده: mahya تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 
"مرگ" به معنای مردن است. لسان العرب آن را به "ضد حیات" معنا می‌‌‌‌کند.1 برخی مرگ را به معنای "سکون" گرفته اند.2 التحقیق درباره معنای موت می‌‌‌‌گوید: مرگ نفی شدن حیات است و حیات در هر چیز به مقتضای خصوصیات وجودیش است، پس مرگ هر چیز هم به مقتضای آن است.3
درباره معنای "برزخ" چند عبارت را می‌‌‌‌توان از اهل لغت نقل کرد، لسان العرب و العین می‌‌‌‌نویسند:
هر چه که بین دو چیز دیگر باشد، برزخ نامیده می‌‌‌‌شود.4 صاحب قاموس القرآن برزخ را به حائل و واسطه بین دو چیز معنا می‌‌‌‌کند.5 در مقابل این معانی التحقیق معنای متفاوتی می‌‌‌‌آورد و برزخ را به حالت تازه ای که بعد از حالتی دیگر بر چیزی عارض می‌‌‌‌شود معنا می‌‌‌‌کند.6
البته تمام اهل لغت عالم برزخ (که مقصود ما در این نوشتار است) را نیز ذکر کرده اند و آن را به عالمی‌‌‌‌ میان دنیا و آخرت7 یا حالتی که انسان بین مرگ و قیامت دارد.8 معنا کرده اند و راغب در مفردات آن را به چیزهایی که در قیامت بین انسان و مقامات رفیع بهشت فاصله می‌‌‌‌شود معنا کرده است.9
گذشته از معانی ذکر شده برای برزخ، در این نوشتار برزخ را به معنای عالمی ‌‌‌‌میان دنیا و قیامت می‌‌‌‌گیریم و تعبیر مرگ برزخی را مرگی در عالم برزخ معنا می‌‌‌‌کنیم.
از بررسی آیات مرگ برزخی و دنیوی روشن می‌‌شود که در قرآن کریم مرگ برزخی مانند و شبیه به مرگ دنیوی نیست؛ چون خداوند در آیه ای اهل بهشت را اینگونه نوید می‌‌دهد که به جز مرگ در دنیا که تحمل کرده اید مرگ دیگری ندارید. در صورتی که می‌‌دانیم اهل بهشت نیز باید از عالم برزخ وارد عالم قیامت شوند و قبل از عالم قیامت همه حتی کسانی که در عالم برزخ هستند می میرند پس چرا خداوند می‌‌فرماید جز مرگ دنیوی مرگ دیگری را نچشیده اند؟
مرگ برزخی در قرآن
بنابر آنچه در نتیجه گیری بحث معنای لغوی مطرح شد آدمی ‌‌‌‌دارای دو گونه مرگ است یک مرگ در این دنیا و وقتی که زمان زندگی اش در این دنیا به پایان می‌‌‌‌رسد و پس از این زندگی به عالمی ‌‌‌‌دیگر در برزخ می‌‌‌‌رود و در آنجا نیز زندگی ای دارد و در آخر آن زندگی نیز مرگی وجود دارد که آن را مرگ برزخی می‌‌نامند، پس از این مرگ انسان بار دیگر برای زندگی جاودانه در قیامت زنده می‌‌‌‌شود.

درباره مرگ برزخی (به معنایی که گفته شد) مفسران در ذیل آیاتی این بحث را آورده اند:
« لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى‏ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ »10
«هرگز مرگى جز همان مرگ اوّل (كه در دنیا چشیده‏اند) نخواهند چشید، و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ مى‏كند.»

« إِنْ هِیَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ »11
«مرگ ما جز همان مرگ اول نیست و هرگز برانگیخته نخواهیم شد.»

در این دو آیه چون سخن از مرگ نخستین آمده است و مفسران آن را به معنای مرگ دنیوی معنا کرده اند به پیروی آن، بحث از مرگ دومی ‌‌‌‌که همان مرگ برزخی است را نیز مطرح می‌‌کنند.12
« قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ »13
«آنها مى‏گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده كردى‏.»
این آیه مهمترین آیه در این بحث است و معتقدین به مرگ برزخی مانند علامه طباطبائی ذیل این آیه مرگ برزخی را اثبات کرده اند.14
درباره دو مرگ و دو زنده کردنی که در این آیه آمده نظرات بسیار گوناگونی است که برخی از آن عبارتند از:
1. منظور از دو میراندن و دو زنده کردن میراندن در آخرین روز زندگى دنیا و زنده كردن در برزخ است و سپس میراندن در برزخ، و زنده كردن در قیامت براى حساب است. این نظر را تفاسیر المیز‌ان، نمونه و روح المعانی برگزیده اند.
2. مراد از" اماته اولى" حالت نطفگى انسان و مراد از" احیاء اولى" زندگی در دنیا و مراد از" اماته دوم" اماته در دنیا و مراد از" احیاى دوم" احیاء براى روز قیامت و حساب است. این دیدگاه را زمخشری برگزیده است.15
3. حیات اولى، زندگى دنیا و دومى، زنده شدن در قبر است. و موت اولى مرگ در دنیا و موت دومى مردن در قبر است. این قول در مجمع البیان از سدی و بلخی نقل شده است،16 تفسیر احسن الحدیث آن را به علامه نسبت داده که این گونه نیست.17

نکته:
از بررسی آیات مرگ برزخی و دنیوی روشن می‌‌شود که در قرآن کریم مرگ برزخی مانند و شبیه به مرگ دنیوی نیست؛ چون خداوند در آیه ای اهل بهشت را اینگونه نوید می‌‌دهد که به جز مرگ در دنیا که تحمل کرده اید مرگ دیگری ندارید. در صورتی که می‌‌دانیم اهل بهشت نیز باید از عالم برزخ وارد عالم قیامت شوند و قبل از عالم قیامت همه حتی کسانی که در عالم برزخ هستند می میرند پس چرا خداوند می‌‌فرماید جز مرگ دنیوی مرگ دیگری را نچشیده اند؟
پاسخ این سؤال اینگونه است که مرگ برزخی را نیز چشیده اند؛ اما چون این مرگ با مرگ در دنیا تفاوت های بسیاری دارد، خداوند آن را متذکر نشده است. در مرگ برزخی دیگر جسمی ‌‌‌‌وجود ندارد و دیگر گرفتن روح از جسم مطرح نیست. بنابراین اینکه برخی مرگ برزخی را به معنای مرگ بعد از زنده شدن جسم در قبر و پاسخ دادن به نکیر و منکر می‌‌دانند اشتباه است.

نویسنده : روح‌الله رضائی
شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
[1]. ابن منظور، محمد بن مكرم‏؛ لسان العرب‏، دار صادر، بیروت‏، 1414 ق‏، چاپ سوم، ج‏2، ص 91
[2]. طریحى، فخر الدین؛ مجمع البحرین،‏‏ كتابفروشى مرتضوى،‏ تهران،‏ 1375 ش، چاپ سوم ، ج‏1، ص 115
[3]. مصطفوى، حسن‏؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم‏، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‏، تهران‏، 1360 ش‏، ج‏11، ص196
[4]. ابن منظور، همان، ج‏3، ص 8 و فراهیدى، خلیل بن احمد؛ كتاب العین‏، انتشارات هجرت‏، قم‏، 1410 ق،‏ چاپ دوم، ج‏4، ص 338
[5]. قرشى، سید على اكبر، قاموس قرآن‏، تهران‏، دار الكتب الإسلامیة، 1371 ش‏، ششم‏، ج‏1، ص 181
[6]. التحقیق فی كلمات القرآن الكریم‏، پیشین‏، ج‏1، ص 252
[7]. ابن منظور، همان، ج‏3، ص 8
[8]. مصطفوى، همان، ج‏1، ص 252
[9]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن‏، دمشق، بیروت‏، دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق‏، اول، ص 118
[10]. دخان/56
[11]. دخان/35
[12]. ر. ک. تفاسیر طباطبائی، علامه محمد حسین؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان‏، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‏ی مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم‏، 1374 ش‏، پنجم‏ و مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‏، تهران‏، دار الكتب الإسلامیة، 1374 ش‏، چاپ: اول، ذیل آیات 35 و56 سوره دخان
[13]. غافر/11
[14]. ر. ک. طباطبائی، همان، ذیل آیه 11 سوره غافر
[15]. زمخشرى، محمود؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل‏، دار الكتاب العربی‏، بیروت‏، 1407 ق‏، سوم‏، ج‏4، ص 154
[16]. مترجمان‏، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران‏، انتشارات فراهانى، 1360 ش‏، اول‏، ج‏21، ص 240
[17]. قرشى، سید على اكبر؛ تفسیر احسن الحدیث‏، تهران‏، بنیاد بعثت،‏ 1377 ش‏، چاپ سوم‏، ج‏9، ص
347

نويسنده: mahya تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فرشتگان و قبض روح

 

(اللَّهُ یَتَوَفَّى الأنفُس حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتى لَمْ تَمُت فى مَنَامِهَا فَیُمْسِك الَّتى قَضى عَلَیهَا الْمَوْت وَ یُرْسِلُ الأُخْرَى إِلى أَجَلٍ مُّسمًّىً إِنَّ فى ذَلِك لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ)(2)

فرشتگان و قبض روح
 

یكی دیگر از شئون فرشتگان در خصوص انسان ها، مسأله ی «قبض روح» است. ملائكه در این شأن، مظهر اسم «قابض» حق اند. خداوند متعال است كه قبض می كند و بسط می دهد. با اسم «باسط » خویش روح انسان را می دمد و با اسم «قابض» خویش روح او را می گیرد. در قبض روح انسان ها، فرشتگان مظهر اسم «قابض اند» و خداوند متعال با وصف قابضش، بر این گروه از فرشتگان جلوه كرده است. از این رو، آنان و سایط قبض خداوند متعال اند و این وصف الهی را در همه ی موجودات و از جمله انسان ها جاری می سازند.
در بعضی از آیات، قبض به خداوند متعال نسبت داده شده است؛ از جمله آیه ی فوق كه می فرماید:
«خدا روح مردم را هنگام مرگشان، به تمامى باز مى‏ستاند، و [نیز] روحى را كه در [موقع‏] خوابش نمرده است [قبض مى‏كند]؛ پس آن [نفسى‏] را كه مرگ را بر او واجب كرده، نگاه مى ‏دارد، و آن دیگر [نفس ها] را تا هنگامى معین [به سوى زندگى دنیا] باز مى ‏فرستد. قطعاً در این [امر] براى کسانى كه مى ‏اندیشند، نشانه‏هایى [از قدرت خداوند] است».
این آیه قبض در حال مرگ كه دیگر روح به بدن باز نمی گردد و نیز در حال خواب و بیهوشی را كه روح پس از مدّت زمانی به بدن برمی گردد، به خداوند متعال نسبت می دهد كه او قبض كننده ی روح است.
در برخی از آیات دیگر قبض را به ملك الموت نسبت می دهد؛ از جمله:
(قُلْ یَتَوَفَّاكُم مَلَك الْمَوْتِ الَّذِى وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ)(3)
«بگو: «فرشته ی مرگى كه بر شما گمارده شده، جانتان را مى‏ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مى ‏شوید».
در این آیه قبض به ملك الموت (یكی از چهار گرامی ترین فرشتگان)(4) نسبت داده شده است .

شواهد قرآنی 
 

در بعضی آیات دیگر قبض به جناحهای «ملك الموت» نسبت داده شده است:
1.(وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْكُمْ حَفَظةً حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْت تَوَفَّتْهُ رُسلُنَا وَ هُمْ لا یُفَرِّطونَ * ثُمَّ رُدُّوا إِلى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ...)(5)
«و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب‏] است؛ و نگهبانانى بر شما مى ‏فرستد، تا هنگامى كه یكى از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانش بستانند؛ در حالى كه كوتاهى نمى‏ كنند * آن گاه به سوى خداوند ــ مولاى بحقشان ــ برگردانیده می شوند».
2.(الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائكَةُ طیِّبِینَ یَقُولُونَ سلامٌ عَلَیْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ)(6)
«همان كسانى كه فرشتگان جانشان را ــ در حالى كه پاكند ــ مى‏ستانند و [به آنان‏] مى ‏گویند: درود بر شما باد، به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏ دادید، به بهشت درآیید».
در این دو آیه، قبض روح به جناحهای ملك الموت ــ كه تحت فرمان او هستند ــ نسبت داده شده است. البته نباید پنداشت كه این نوع آیات، با یكدیگر در تضادند؛ بلكه همه به یك حقیقت اشاره دارند. بدین معنا كه اصل «قابض» خداوند متعال است و واسطه ی بعدی در این امر ــ كه به اذن و فرمان خدا عمل می كند ــ ملك الموت است. واسطه های بعدی در این مسأله ــ كه بدون واسطه و به اذن و فرمان ملك الموت و با واسطه به اذن و مشیت خداوند متعال عمل می كنند ــ فرشتگان قابض اند.
بر اساس روایات، جایگاه ملك الموت در آسمان سوّم است و در اینجا بر همه ی موجودات پایین تر از این مرتبه و بر شیاطین، سیطره ی وجودی دارد. بر همین اساس در شب معراج عزرائیل (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «دنیا در نزد من، مانند یك درهم است». سعه ی وجودی «ملك الموت» امری عظیم و عجیب بوده و قابل فهم و درك ما نیست. با توجه به جایگاه وجودی ملك الموت، برخی از انسان ها ــ كه از مدارج عالی برخوردارند ــ به وسیله ی خود ملك الموت قبض روح می شوند. انسان هایی كه رتبه ی وجودی شان، از ملك الموت بالاتر است (مانند حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام)) به وسیله ی شخص ملك الموت قبض روح می شوند؛ ولی تا زمانی كه خود آنان به او اجازه ی قبض را ندهند، ملك الموت نمی تواند آنان را قبض روح كند، زیرا رتبه ی وی از آنان بسی فروتر است. امّا انسان های معمولی و كسانی كه در رتبه های پایین تری قرار دارند، نوعاً به وسیله ی فرشتگان قابض، قبض روح می شوند. البته این فرشتگان، قبض روح تمامی موجودات را بر عهده دارند؛ چه موجودات مرئی، چه موجودات نامرئی (مثل جن و شیطان) و چه حیوانات، چه غیر حیوانات.

جناح فرشتگان قابض
 

فرشتگان قابض روح انسان ها در یك تقسیم بندی كلی، به دو گروه تقسیم می شوند: جناح های رحمت و جناح های سخط. فرشتگان سخط، با چهره ای درهم كشیده، غضب آلود و دهشتناك، برای قبض روح برخی از انسان ها می آیند. مواجهه با این گروه از فرشتگان ــ به دلیل وضعیت خاصشان ــ بسیار سخت است! البته این سختی و وحشتناك بودن، برای هر كسی یك بار قابل تجربه است. از آنجایی كه آنها هنگام مرگ چهره رخ می نمایند، هر كه این امر را مشاهده كند، دیگر نمی تواند برگردد و برای دیگران گزارش كند. بر اساس آیات و روایات همین قدر باید دانست كه صورت سخطی فرشتگان قبض، بسی ترسناك و هیبت انگیز است! ابراهیم خلیل (علیه السلام) به ملك الموت گفت: جلوه ی سخطی خود را به من بنمایان، جناح سخطی گفت: تاب نداری، گفت: دارم، ملك الموت به جناح سخطی دستوری داد و پس از لحظه هایی، به حضرت ابراهیم (علیه السلام) گفت: ببین، همین كه حضرت آن را دید، مدهوش شد.(7)
در مقابل جناح رحمت، با چهره ای جذاب و دیدنی برای قبض روح گروهی از انسان ها رخ می نمایند و در واقع اینان با مظاهر رحمت می آیند و از این رو فرد محتضر، هنگامی كه با این جلوه ها برخورد می كند، مجذوب آنان شده و به رفتن از دنیا و مرگ راضی می گردد؛ به گونه ای كه دوست دارد برود و از تعلّقات دنیا رهایی یابد.
اما یك شاهد روایی از میان احادیث گوناگون در خصوص فرشتگان قابض روح، روایت ذیل است:
سیوطی در تفسیر الدرالمنثور از ابن عباس نقل می كند:
«و كل ملك الموت بقبض الارواح الآدمیین فهو الذی یلی قبض ارواحهم و ملك فی الجن و ملك فی الشیاطین، ملك فی الطیر و الوحش و السباع و الحیتان و النمل فهم اربعة املاك و الملائكه یموتون فی الصعقة الاولی و ان ملك الموت یلی بقبض ارواحهم ثم یموت ...»؛(8)
«ملك الموت به قبض ارواح انسان ها موكل شده است. پس او كسی است كه ارواح انسان ها را قبض می كند و فرشته ای [مأمور قبض] و فرشته ای [موظف به قبض] در شیطان ها و ملكی [موظف به قبض روح] در پرندگان، وحوش، درنده ها، ماهی ها، مورچه ها است. پس [جناحهای ملك الموت] چهار [گروه] از فرشتگان اند و ملائكه ی [قبض روح] در نفحه ی اولی [در قیامت] می میرند. در حقیقت ملك الموت ارواح آنان را قبض می كند؛ سپس ملك الموت [با قبض روح به وسیله خداوند] می میرد...».
در این روایت، به چهار نوع از جناحهای ملك الموت اشاره شده و بیان گشته است كه موت و مسأله ی قبض، دامنگیر خود جناحهای قابض نیز خواهد شد. بدین صورت كه ملك الموت در نفخه ی اول ارواح آنان را قبض می كند و سپس خداوند متعال، روح ملك الموت را از او می ستاند.
همه باید بدانیم كه از مرگ فراری نیست و همه این تلخی را می چشیم. از این رو باید بیش از گذشته مراقبت كنیم. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) با آن همه عبادت و سجده طولانی، عاجزانه از خداوند طلب راحت هنگام مرگ می كرد: «اللهم انی اسئلك راحة عند الموت». ما با این همه فضیحت، و گناه و نافرمانی چه باید بگوییم؟ چرا خویش را تأویل نمی كنیم و همواره سعی داریم حقایق قرآنی و روایی را در این خصوص به تأویل ببریم؟! باید برای آن روز سخت آمادگی لازم را كسب كنیم و دست به اصلاح عمیق و اساسی خویش زنیم.
در پایان گفتنی است برخی می پندارند كه ذكر تنها لقلقه ی لسان و زبان است و اگر كسی به اذكاری فقط با زبان مشغول باشد، به حقایقی دست می یازد!! این پنداری بیش نبوده و ذكر تنها حركات زبانی و لسانی نیست، بلكه ذكر علاوه بر گفتن و تكرار، آن است كه آدمی در تمام احوال و حركات خویش، مراقب جانب حضرت حق بوده و اوامر و نواهی او را رعایت كند.

پی‌نوشت‌ها:
 

1. 72/10/20(مصادف با روز مبعث).
2.زمر(39)، آیه ی 42.
3.سجده (22)، آیه ی 11.
4.این چهار فرشته عبادتند از: میکائیل، اسرافیل، عزرائیل و جبرئیل.[ک]
5.انعام (6)، آیه ی 61 و62.
6.نحل (16)، آیه ی32.
7.نگا: بحارالانوار، ج 6، باب 5، ص 143، ح 8.[ک]
8.همان، ج 59، ص 264، ح53.
 

منبع : کتاب ملائکه(سلسله دروس معارف اسلامی 1)گفتارهای آیت الله محمد شجاعی،تنظیم و نگارش کاشفی،انتشارات وثوق- 1385


نويسنده: mahya تاريخ: دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

روی پـــــرده ی کعــبه ؛ این آیه حک شده اســت : نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــيمُ و مـــن . . . هنــــوز و تا همیشــه به همین یک آیــه دلخــوشــــم : " بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهــــربانم ! "

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to pajohesh2012.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com